این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید حسنعلی اقبالی»
Sab00riyan (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی' به 'کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی') |
Sab00riyan (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'شاهدان روحانی' به 'شاهدان روحانی') |
||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
شهید اقبالی جوانی پر جوش بود. شرکت در مجالس مذهبی، نمازهای جماعت، کلاس های قرآن و امور فرهنگی و کار کشاورزی او را جوانی پر تکاپو ساخته بود. حال و هوای شهادت و جبهه داشت. گاهی خودش می گفت: «ببینید در پیشانی من شهادت نوشته شده است». | شهید اقبالی جوانی پر جوش بود. شرکت در مجالس مذهبی، نمازهای جماعت، کلاس های قرآن و امور فرهنگی و کار کشاورزی او را جوانی پر تکاپو ساخته بود. حال و هوای شهادت و جبهه داشت. گاهی خودش می گفت: «ببینید در پیشانی من شهادت نوشته شده است». | ||
پنج روز قبل از شهادت، هنگامی که عازم جبهه بود کتاب هایش از جمله قرآن و نهج البلاغه را به مسجد محل اهدا نمود و... گویی خبرها داشت پنهانی.<ref>[[کتاب شاهدان روحانی]]،ص ۴۳۳</ref> | پنج روز قبل از شهادت، هنگامی که عازم جبهه بود کتاب هایش از جمله قرآن و نهج البلاغه را به مسجد محل اهدا نمود و... گویی خبرها داشت پنهانی.<ref>[[کتاب [[شاهدان روحانی]]]]،ص ۴۳۳</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۳۰ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۲
شهید حسنعلی اقبالی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۳۵۰ خیرآباد فلاورجان |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۷/۴/۶ محور بانه - ماهوت |
مدفن | گلستان شهدای گارماسه فلاورجال |
یادمانها | اصفهان |
محل تحصیل | مدرسه علمیه فلاوجان ترکی رعایت |
والدین |
|
شهید حسنعلی اقبالی یکم مهر ۱۳۵۰، در روستای خیرآباد از توابع شهرستان فلاورجان چشم به جهان گشود. پدرش مرتضی، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. ششم تیر۱۳۶۷، با سمت راننده در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله توپ به سنگر به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای گارماسه تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.[۱]
زندگی نامه
هشت سال داشت که انقلاب اسلامی پیروز شد. هفده سالش شده بود که عاشق معارف اهل بیت (ع) گردید و برای تبلیغ دین خدا به حوزه علمیه رفت. شش ماه بعد شور عاشقی خدا وجودش را فرا گرفت و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. سه ماه در کوهستان های غرب کشور آبدیده شده بود. محور بانه - ماهوت شاهد جانفشانی او شد و پس از دو سال رزمی بی امان و ادای تکلیف در همان محور بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسید.
شهید اقبالی جوانی پر جوش بود. شرکت در مجالس مذهبی، نمازهای جماعت، کلاس های قرآن و امور فرهنگی و کار کشاورزی او را جوانی پر تکاپو ساخته بود. حال و هوای شهادت و جبهه داشت. گاهی خودش می گفت: «ببینید در پیشانی من شهادت نوشته شده است».
پنج روز قبل از شهادت، هنگامی که عازم جبهه بود کتاب هایش از جمله قرآن و نهج البلاغه را به مسجد محل اهدا نمود و... گویی خبرها داشت پنهانی.[۲]
منابع
- ↑ کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی،ص۱۲۱
- ↑ [[کتاب شاهدان روحانی]]،ص ۴۳۳