این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید شعبان جمشیدی راد»
جز |
Sab00riyan (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '</big>' به ''''') |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۵/۱۲/۱|مکان درگذشت=شلمچه|پدر=رحمت الله|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=روستای قلعه میرزا زمان|از دانشگاه=مدرسه علمیه نجف اباد وقم|مدفن=گلستان شهدای وینیچه|تصویر=پرونده:Sh 101.jpg|عرض_تصویر=170}} | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۵/۱۲/۱|مکان درگذشت=شلمچه|پدر=رحمت الله|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=روستای قلعه میرزا زمان|از دانشگاه=مدرسه علمیه نجف اباد وقم|مدفن=گلستان شهدای وینیچه|تصویر=پرونده:Sh 101.jpg|عرض_تصویر=170}} | ||
<big>شهید شعبان جمشیدی راد | <big>شهید شعبان جمشیدی راد''' دهم شهریور۱۳۴۳ در روستای وینیجه از توابع شهرستان اصفهان به دنیا آمد. پدرش رحمت الله نام داشت. پدرش رحمت الله و مادرش سلطنت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۱) پرداخت. با عضویت بسیجی به سوی جبهه های نبرد اعزام شد. اول اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۷ پس از تفحص، در گلزار شهدای روستای وینیچه تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.<ref>کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی ص ۲۳۶</ref> | ||
نسخهٔ ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۴۳
شهید شعبان جمشیدی راد | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۳ روستای قلعه میرزا زمان |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۵/۱۲/۱ شلمچه |
مدفن | گلستان شهدای وینیچه |
محل تحصیل | مدرسه علمیه نجف اباد وقم |
والدین |
|
شهید شعبان جمشیدی راد دهم شهریور۱۳۴۳ در روستای وینیجه از توابع شهرستان اصفهان به دنیا آمد. پدرش رحمت الله نام داشت. پدرش رحمت الله و مادرش سلطنت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۱) پرداخت. با عضویت بسیجی به سوی جبهه های نبرد اعزام شد. اول اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۷ پس از تفحص، در گلزار شهدای روستای وینیچه تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.[۱]
خاطرات شهید
هفده بهار از عمرش گذشت. عشق به علوم الهی و معارف اهل بیت ، اساس سربازی امام زمان (ع) را به او پوشاند. قناعت و ساده زیستی سر لوحه زندگیش بود و عشق به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) سرمایه بندگیش، خلق نیکویش هم زبانزد مردم، اقوام و خویشان بود. در کارهای محلی و امور مسجد شرکت داشت.
از جمله جوانانی بود که عضو فعال کتابخانه مسجد شد. بعد هم تحصیلاتش و معرفتش بالا گرفت تادر عملیات های مختلف حضور داشت و جراحت هایی که بر می داشت، دم بر نمی آورد. من هم که برادرش بودم اجازه طرح آن را نداشتم تا اینکه در سال ۶۵ در منطقه شلمچه در عملیات کربلای چهار، بار دیگر مجروح شده، برای مداوا به بیمارستان اهواز و بعد هم به اصفهان برده شد روزی با کنجکاوی به سراغ پاکتی رفتم که عکس رادیولوژی او در میان اوراق و روزنامه ها مخفی شده بود. در آنجا متوجه ترکش هایش شدم. بعد از بهبود باز هم آرام نگرفت تا به عملیات کربلای ۵ نزدیک شد...》
خیلی توصیه پزشک معالجش را جدی نگرفت . وارد عملیات شد و این بار حماسه سازی جاوید گشت که رساله علمیه و عملیه خویش را به قلم شهادت و مرکب خون نوشت. پیکر پاکش دوازده سال بر جای ماند تا روزی که بر دستان با برکت مردم مبارکه تشیع گشت.[۲]
وصیتنامه
جهاد وشهادت هر دو ملازم همديگر هستند و اسلام هم وابسته به اين دو است و نمي شود كه بين اسلام و اين دو تفكيكي ايجاد نمود و بعد از نماز مي شود گفت، همچنان كه در روايات است، جهاد يكي از اركان اساسي قرآن واسلام است. البته جهاد فيسبيل الله و جهادي كه براي احياء دين مبين اسلام باشد. حضرت علي(ع) مي فرمايند: جهاد دري است از درهاي بهشت كه به روي بندگان و اولياء خاصهاش باز مي شود. و همچنين حضرت پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: بلنداي اسلام و اوج اسلام، جهاد كردن در راه خداست و كسي به اين مقام نائل نميشود، مگر افضل و بهترين امت. در اين جهاد پيروزي و شهادت قرين هم هستند و چه شهادت نصيب شود و چه پيروزي هر دو سعادت است و داراي اجر و پاداش بسيار.
و در اين راه و هدف كه متعالي است، عاشق، هر چه از معشوق ببيند و در اين راه يار، هرچه از دلدار ببيند و در اين طريق دوست، هرچه از معبود به او رسد، خوش پسندد و اين اخلاص بندگان خداست و مي داند كه مرگ حق است و بايد رفت. پس بهتر كه عاشقانه و با روي خونين و بدن غرق در خون به ديدار معبود شتافت.
بايد بدانيم كه زندگي مانند پارچه ايست كه تار و پودش با رنگ سفيد و سياه بافته شده است، هم شيريني دارد و هم تلخي، هم گل دارد هم خار، هم چشمه آب شيرين دارد، هم شور. بايد از تعاقب شب و روز درس عبرت گرفته، بدانيم، هيچ چيز در دنيا پايدار نميماند. غم وشادي، زشتي و زيبائي مانند دانههاي زنجير در كنار هم متصل هستند، يكي پس از ديگري پيش مي آيد، بايد به حقيقت نظام عالم پي برد و با واقع بيني به اين عالم نگريسته و توقع بيجا و انتظار بيمورد را از خود دور ساخته و بدانيم، نظام اين عالم را خداوند چنانچه در قرآن فرموده: «با هر سختي آساني و با هر شادي غمي قرار داده است»، اين سنت لايزال الهي تغيير ناپذير است، پس بايد هنگام غم، شادمان باشيم زيرا غم مقدمه شادي است و در روز سختي، خود را خوشبخت بدانيم زيرا سختي نشانه خوشبختي است ، در واقع با پيشامدهاي ناگوار، مصائب و ناملايمات، نبايد جامه صبر و شكيبايي را پاره كرد و بايد با ذكر خدا دل را آرامش داد.
خداوند رحمت و درود خود را بر شكيباياني نازل مي كند كه هنگام مصيبت، به خدا پناه ببرند و بدانند كه خدا مالك حقيقي است. بايد بدانيم خوبي و بدي و راحتي و رنج، مانند دو خط متوازي هستند، نسبت به هم ديگر. كسي كه بدي نبيند، از خوبي لذت نمي برد، كسي كه رنج نكشد، قدر راحتي را نمي داند، پس توقع بيجا چرا؟ خداوند چنين مقرر كرده تا به اين وسيله همه بندگانش را آزمايش كند و بر اثر شدائد و سختيها، فلز وجودشان به طلا و نقره مبدل گردد. همانطور كه رنگ طلا و نقره تا در بوته آتش قرار نگرفته، طلاي ناب نمي گردد، آدمي هم تا در صحنه حوادث و شدائد سهمگين، قرار نگيرد، كمالات و استعدادات ذاتي او آشكار نميگردد.
همانطور كه حضرت علي(ع) مي فرمايند: «في تقلب الاحوال يَعرف جواهر الرجال». اما اي دوستان و رفقا! شما از دست من راضي باشيد و به بزرگواري و كرامت خودتان مرا ببخشيد و از خدا برايم طلب مغفرت، عفو و آمرزش كنيد و مرا در مواقع دعا و مناجات فراموش نكنيد و بايد بدانيد كه آمدن ما به حوزه علميه و مشغول به خواندن دروس طلبگي شدن و از پول امام زمان(عج) استفاده كردن، براي چه بود؟ واگر بدانيم، ميببينيم چقدر به عمل رساندهايم و اين را كه آمدن ما براي خدا و درس خواندن ما براي آشنا شدن با معارف الهي و درك و فهم صحيح قرآن و اسلام و متخلق به اخلاق الهي شدن و در نهايت آدم شدن بود كه همه اينها براي درك بهتر و عاقبت به خير شدن ميباشد كه وقتي از امام عزيز سؤال مي شود بزرگترين آرزويتان چيست؟ ميفرمايد: عاقبت به خير شدن.
پس بيائيم ايمان واقعي بياوريم و تقواي الهي را پيشه و ره توشه دنيا و آخرت خود قرار دهيم و فريب دنيا، شيطان و نفس اماره را نخوريم كه بد منزلگاهي در انتظارمان خواهد بود و توجيهات پوچ و بياساس و كلاه شرعيهائي كه براي خود درست كردهايم و مي كنيم را كنار بگذاريم و با خداي خود و انبياء و اولياء و ائمه اطهار (سلام الله عليهم اجمعين) بيشتر انس بگيريم كه قرآن مي فرمايد : «يا أيها الذين أمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون _35 مائده» و بيشتر به فكر آخرت و شب و روز محشر و قيامت كبري باشيم كه وقتي در مقابل انبياء و اولياء و اوصياء و شهدا قرار خواهيم گرفت، چه جوابي داريم كه بدهيم.
پس بايد تقواي الهي را پيشه و نصب العين خود قرار دهيم و پيروي هواي نفس را نكنيم و در خط امام عزيز حركت و ثابت و استوار باشيم و متعبد به فرامين و دستورات امام عزيز باشيم و همچنين در شعار و عمل هم پاي امام عزيز حركت كنيم، نه يك قدم جلو و نه يك قدم عقب وگر نه مسئول هستيم و بايد جوابگو باشيم. همچنين دروس و كتب حوزوي را خوب بخوانيد و مباحثه كنيد وقرآن و نهج البلاغه را زياد مطالعه و وقت صرفش كنيد و دقت و تفكر كنيد روي آنها و بدانيد كه مقام علم و عالم بسيار زياد است كه مداد عالم از دماء شهيدان افضل است.
در آخر از مردم خوب و فداكار مي خواهم كه مرا ببخشند و مورد عفو و بخشش خودشان قرار دهند و اين كه وابستگي به اين دنياي فاني نداشته باشند، اعمال صالح و عباداتشان را انجام دهند و از خدا دور نشوند كه دور شدن از خدا عين سقوط است و به قيامت و روز عقبي حقيقتاً ايمان بياوريد و ره توشه جمع آوري كنيد براي فردا.
امام عزيز را تنها نگذاريد، هميشه در صحنه حضور مستمر داشته باشيد و استقامت به خرج دهيد كه نصرت و ياري خدا نزديك است، فقط احتياج به كمي صبر واستقامت دارد. [۳]
منابع
- ↑ کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی ص ۲۳۶
- ↑ کتاب شاهدان روحانی ,ص ۴۱۹
- ↑ سایت تبیان