این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «شهید علی اکبر حقیقت»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح)
سطر ۱: سطر ۱:
پنجم آذر ۱۳۴۶، در روستای کنجدجان از توابع شهرستان گلپایگان چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورزی می کرد و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح مقدمات پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. سی  ام  دی ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
پنجم آذر ۱۳۴۶، در روستای کنجدجان از توابع شهرستان گلپایگان چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورزی می کرد و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح مقدمات پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. سی  ام  دی ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.<ref>فرهنگ اعلام شهدای روحانی، ص٩٨٩</ref>
 





نسخهٔ ‏۶ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۸

پنجم آذر ۱۳۴۶، در روستای کنجدجان از توابع شهرستان گلپایگان چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورزی می کرد و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح مقدمات پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. سی ام دی ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.[۱]


شهید علی اکبر حقیقت
زادهٔ۱۳۴۶
گلپایگان
درگذشت/شهادت۱۳۶۶/۱/۳۰
شلمچه
مدفنگلزار شهدای گنجد جان
محل تحصیلمدرسه علمیه گلپایگان و خوانسار
والدین
  • حسین (پدر)


خاطره‌ای از شهید

«..در آخرین اعزامش به او گفتم: «داداش! تو طلبه ای درست را ادامه بده و فعلا جبهه را رها کن. لبخندی زد و در جوابم گفت: این آخرین باری است که می روم! من آن روز منظور علی اکبر را نفهمیدم تا چند روز بعد که معنای آخرین سفر را از گریه مادرم فهمیدم». آری! طلبه مهذب و پارسایی که فقط بیست سال شمع حیاتش روشن بود. چنان درخشید که ملایک به استقبالش آمدند و نصیب و بهره خویش را به خوبی از خداوند دریافت نمود. نسبت به فرایض دینی بویژه پاسداشت امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود. او در غروبی غمناک در عملیات کربلای چهار در هجوم تیر و ترکش و سرب داغ در شلمچه غزل شهادت را اینگونه سرود: جان می دهم به شوق وصال تو یا حسین تا بر سرم قدم ننھی جان نمی دهم بیابان های گرم جنوب نه سال تمام، پذیرای بدن مطهرش شد، تا سال ۷۵ که استخوان ها و پلاکش بر دوش مردم خون گرم گلپایگان تشییع شد.[۲]



منابع

  1. فرهنگ اعلام شهدای روحانی، ص٩٨٩
  2. شاهدان روحانی.ص۴۵۹