این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید احمدرضا علیرضایی»
Kh1.javani (بحث | مشارکتها) |
Kh1.javani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۴/۱۲/۱۲|مکان درگذشت=فاو -کارخانه نمک|پدر=محمد|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=حوزه علمیه اصفهان وقم|مدفن=گلستان شهدای اصفهان}} | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۴/۱۲/۱۲|مکان درگذشت=فاو -کارخانه نمک|پدر=محمد|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=حوزه علمیه اصفهان وقم|مدفن=گلستان شهدای اصفهان}} | ||
==خاطرات شهید== | |||
«سه شب قبل از پیدا شدن جسد احمد، خواب شهید رجایی را دیدم ، در کوچه ای بن بست سراغ احمد را گرفت. گفتم بی خبرم. سه عدد سنگریزه به من داد. بعد. هم از طرف در بزرگی به سوی بانی پر از گل رفت و اتفاقا سه روز بعد، بود که خبر پیدا شدن جسد پسرم را شنیدم ....» | |||
بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود. | بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود. | ||
طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .<ref>شاهدان روحانی ,ص ۴۲۶</ref> | طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .<ref>شاهدان روحانی ,ص ۴۲۶</ref> | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۱: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | ||
[[رده:شهدای مبارکه]] | [[رده:شهدای طلبه وروحانی (شهرستان مبارکه)]] |
نسخهٔ ۸ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۵
شهید احمدرضا علیرضایی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۳۴۳ اصفهان |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۴/۱۲/۱۲ فاو -کارخانه نمک |
مدفن | گلستان شهدای اصفهان |
محل تحصیل | حوزه علمیه اصفهان وقم |
والدین |
|
خاطرات شهید
«سه شب قبل از پیدا شدن جسد احمد، خواب شهید رجایی را دیدم ، در کوچه ای بن بست سراغ احمد را گرفت. گفتم بی خبرم. سه عدد سنگریزه به من داد. بعد. هم از طرف در بزرگی به سوی بانی پر از گل رفت و اتفاقا سه روز بعد، بود که خبر پیدا شدن جسد پسرم را شنیدم ....» بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود. طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .[۱]
منبع
- ↑ شاهدان روحانی ,ص ۴۲۶