این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «محمد علی مسکین اصفهانی»
Kh1.najafi (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «ميرزا '''محمدعلى''' متخلّص به '''مسكين''' فرزند ميرزا محمدحسين، از شعراى معـروف اصفهان، تقريباً در حدود سال 1200 قمرى در اصـفهان بـه دنيـا آمـد . ==زندگی نامه== اشعار وی چون اغلب اشعار سرايندگان هم رديفش معـدوم شـده اسـت از زنـدگى اومطلب قابل توجهى د...» ایجاد کرد) |
جز (M.masaeli صفحهٔ محمد علی مسکین را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به محمد علی مسکین اصفهانی منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۲
ميرزا محمدعلى متخلّص به مسكين فرزند ميرزا محمدحسين، از شعراى معـروف اصفهان، تقريباً در حدود سال 1200 قمرى در اصـفهان بـه دنيـا آمـد .
زندگی نامه
اشعار وی چون اغلب اشعار سرايندگان هم رديفش معـدوم شـده اسـت از زنـدگى اومطلب قابل توجهى در دست نيست.
محمدعلى وفاى زواره اى در اشعار مسـجديه اورا اينچنين معرفى مى كند:
«اسمش محمدعلى، از نجباى اصفهان و از شعراى نكته دان، جوانى است خليق وبا اصدقا شفيق. با آن كه به كسب موروث نياكانش سر و كار و بـا تلخـى تريـاك و قهوه اش بازار، اشعارش شيرين و افكارش شهدآگين اسـت.
لطـف خلقـت و حسـن جبلّتش به حدى است كه با فرط معاشرتش با اهل بازار، از آنهـا بيـزار و از رذايـل اخلاق سوقيه معرّا و مبرّاست و با وجود آن كه استادى نديده و قواعد شـعريه، را از زمره ى اهل خبرت اين فنّ كمتر شنيده، اغلب اشعارش فصيح و كمتر محتاج تصحيح است[۱]».
در تذكره ى مدايح معتمديه بهار نيز آمده است كه اگرچه از رونق تجارت آبـاء واجداد گرامش كام بزرگان تلخ و رواج متاعشان تا هند و بلـخ بـود، لـيكن ميـرزاى مزبور نظر به شيرينى سرشت، وادى آن شغل مزبور در نوشت و بـه تحصـيل كمـال،يگانه اقران و دهور و به تربيت مقال، فرزانه سنين و شهور گشت.
به طرزى خوش غزل مى سرايد و به رسمى دلكش قصيده مى آرايد، به استادى در همه جا مسلم و دردانايى بهتر از فحول شعراى ماتقدم گرديده، اركان دولت عليه و اعوان شوكت منيـه،همواره صحبتش را عظمى و پيوسته حضرتش را ابهى بهيه مى شمارند.[۲]
وى در انجمن هاى ادبى ابوالفقرا و انجمن ادبى عنقا شركت داشته است و مرحـوم همايى او را جزو شعراى رديف اول اصفهان در زمان خود، در رديف پرتو و آشفته وعمان سامانى و عنقا معرفى مى كند.[۳]
وى همچنين با شعراى مانند دهقان سامانى و ثمـر و طغـرل و شـهاب مـراودت داشته و دهقان نام آنان را همراه مسكين در قصيدهاى درج كرده است.از جمله آثار باقى مانده مسكين دو قصيده از او به خط فرزندش افسر است كه به يادبود اهداى نشان افتخار مملكت روم سروده شده است كه دو متن نسخه خطى دركتابخانه ى آكادمى لينچه رم نگهدارى مى شود.
مطلع آن قصيده چنين است:
ميـر ز مـن و قـدوه دوران كـه بـه رفعـت | امـــروز فزونـــى ز همـــه اهـــل زمانـــه | |
شــاه علمــا، مــؤتمن شــاه كــه ايــن نــام | جز بر تو و شخص تو فسون است و فسانه |
كه هم قافيه و با وزن شعر خيالى بخارايى و به ويژه مخمس مشهور شـيخ بهـايى سروده شده و اخيراً در كتاب تازه ترجمه تاريخ جلفـاى اصـفهان تـأليف و ترجمـه ميناسيان ـ موسوى به چاپ رسيده است.
وى در انجمن عنقا نيز شركت داشته است و از محصولات تـاريخى و اجتمـاعى شركت او در اين انجمن مى توان به قصيده ى انجمنيه مسكين اشـاره كـرد كـه ماننـددهقان و چاووش(حاج محمدكاظم قالب تراش اصفهانى) در چامه اى نام بسـيارى ازشاعران انجمن ابوالفقرا(نام بيست وسه نفر) را آورده و در پايـان قصـيده را بـا مـدح ظلّ السلطان به پايان رسانيده است.[۴]
از ديگر آثار او تذكرةالشـعراى مسـكين اسـت كـه بيشـتر بـه جُنگـى از اشـعار سرايندگان روزگار او شباهت دارد.
مير سيّد علـى جنـاب مـى نويسـد : «انجمنـى از شعراى اصفهان اغلب تشـكيل مـى داده و صـورت اشـعار انجمـن را در هـر نـوبتى مجموعه ساخته و نسخه هاى متعدد از آن گرفته، جهت بزرگان ارسال مى داشـته بـه اين سبب در زمان خود از شعراى اصـفهان، تـرويج و تشـويق زيـادى مـى كـرده وجامعه ى شعرا را به اين ترتيب گرم نگه داشته پس از او ديگر كسى چنـين تـوفيقى نيافت[۵]».
از ديگر آثار باقى مانده اش بيست وچهار قصيده و قطعه و غزل جمعاً بالغ بر حدودهشتصد و سى بيت و اغلب در مدح معتمدالدوله است.
خاندان هنرمند مسكين در اين قرن نقش ويژه اى در ادبيات اين سرزمين داشته اند كه از فرزندان وى بايد به ميرزا عبدالرحيم افسر و دو فرزندش ميرزا فتح اللّه جلالـى كه هردو از شعرا و هنرمندان خطاط ممتاز و مدفون در تخت فولاد مـى باشـند و نيـزفرزند ديگر مسكين ميرزا شكراللّه منعم شاعر ديوان سفره ى منعم است.
مسكين حدود بيش از صد سال عمر كرد و روز دوشـنبه 27 صـفر سـال 1303 قمرى درگذشت.
عنقا ماده تاريخ وفاتش را چنين سروده است:
نيمـــه قـــوس و در ايـــام صـــفر | شنبه مسكين چو ز تن رخت بهشت | |
گفـــت عنقـــا ز پـــى تـــاريخش | «كرده مسكينى، مسـكن ببهشـت » |
استاد همايى راجع به مدفن او و جلالى و افسر، نـوه و فرزنـدش چنـين نوشـته است:
قبر جلالى و پـدرش افسـر و جـدش مسـكين، هـر سـه در صـحن تكيـه ى مادرشاهزاده است كه فقط جلالى سنگ لوح محقّر بدخطى دارد و افسـر و مسـكين هيچكدام اصلاً سنگ لوح ندارند؟! و اتفاقاً سنگ نبشته ى قبرش، به حدى بازارى وبدخط است كه يقين دارم، روح او از اين عمل خوشنودى ندارد[۶]».
ابيات زير از قصيده اى است كه در رساله اشـعار مسـجديه در مـدح و توصـيف مسجد سيد مرحوم حجةالاسلام شفتى سروده است:
لـوحش اللّـه اى همـايون مسـجد عـالى بنـا | كعبــه ى مقصــود عــالم، قبلــه ى اهــل دعــا | |
*** | ||
نغــز بنيــادت منــور، همچــو كــاخ آســمان | طرفـه ايوانـت مـزين، همچـو عـرش كبريـا[۷] |
همچنين از قصايد او در توصيف بهار است:
بهــار آمــد و گشــت، بســتان معطّــر | گلســتان شــد از جلــوه ى گــل، منــور | |
*** | ||
وزان گشــت بــاد ربيعــى ز هــر ســو | درآمـــد نســـيم بهـــارى ز هـــر در[۸] [۹] |
پانویس
- ↑ وفا زواره اى، محمدعلى، تذكره مآثرالباقريه، ص240
- ↑ مدايح معتمديه، تصوير نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى
- ↑ همايى، جلالالدين، برگزيده سه شاعر اصفهان، ص141
- ↑ همان، صص42 ـ 141
- ↑ جناب، مير سيد على، رجال و مشاهير اصفهان، ذيل ميرزا مسكين، ص1083
- ↑ همايى، جلال الدين، تاريخ اصفهان، بخش هنر و هنرمندان، صص6 ـ 185
- ↑ تذكره مآثر الباقريه، صص42 ـ 240
- ↑ همان، ص166
- ↑ لطفی،تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان،ص 555
منبع
برگرفته از کتاب تذكره شعراي تخت فولاد اصفهان: معرفي شعراي مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفي (حامد اصفهاني)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداري اصفهان، 1390. صص550-555