این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید محمد علی زارعی(ده آبادی)»
Kh1.naghavi (بحث | مشارکتها) |
Kh1.nazerian (بحث | مشارکتها) (ایجاد لینک و درج رده) |
||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
[[مدرسه علمیه آیت الله یثربی]] کاشان و [[مدرسه علمیه ولی عصر(عج)]] قم، میزبان این طلبه آگاه و مخلص بود. آغاز تحصیل حوزویش با قیام مردم سلحشور و دلیر ایران بر ضد ظلم و ستم ۲۵۰ ساله شاهنشاهی همزمان بود و شهید زارعی همگام با دیگر روحانیون آگاه، در رهبری مردم و پیشبرد مبارزات سهم بسزایی داشت. | [[مدرسه علمیه آیت الله یثربی]] کاشان و [[مدرسه علمیه ولی عصر(عج)]] قم، میزبان این [[طلبه]] آگاه و مخلص بود. آغاز تحصیل حوزویش با قیام مردم سلحشور و دلیر ایران بر ضد ظلم و ستم ۲۵۰ ساله شاهنشاهی همزمان بود و شهید زارعی همگام با دیگر روحانیون آگاه، در رهبری مردم و پیشبرد مبارزات سهم بسزایی داشت. | ||
آنگاه که خون آشامان بغداد به ایران اسلامی حمله ور شدند، شهید زارعی سلاح بر کف گرفت و عليه آنان به نبرد پرداخت. این روحانی خارج فقه و اصول خوان که از طریق [[دفتر تبلیغات حوزه قم]] اعزام شده بود، نه بار به جبهه ها اعزام شد. کوه های سخت سنندج، پادگان ابوذر، مهران، ایلام و... و آخرین اعزامش در تیپ انصارالحسین(ع) همدان بود که زیباترین حضورش را به تصویر کشید.... این نهمین اعزام او بود که در منطقه عملیاتی فاو در والفجر ۸ به کاروان شهیدان پیوست و پس از سیزده سال که پیکر پاکش در بیابان های جنوب خاک غربت خورد، در سال ۷۷ در تابوتی سبکبار از او، بر دوش مردم شهید پرور کاشان تشییع گشت.<ref>کتاب [[شاهدان روحاني]]،ص۳۱۵</ref> | آنگاه که خون آشامان بغداد به ایران اسلامی حمله ور شدند، شهید زارعی سلاح بر کف گرفت و عليه آنان به نبرد پرداخت. این روحانی خارج فقه و اصول خوان که از طریق [[دفتر تبلیغات حوزه قم]] اعزام شده بود، نه بار به جبهه ها اعزام شد. کوه های سخت سنندج، پادگان ابوذر، مهران، ایلام و... و آخرین اعزامش در تیپ انصارالحسین(ع) همدان بود که زیباترین حضورش را به تصویر کشید.... این نهمین اعزام او بود که در منطقه عملیاتی فاو در والفجر ۸ به کاروان شهیدان پیوست و پس از سیزده سال که پیکر پاکش در بیابان های جنوب خاک غربت خورد، در سال ۷۷ در تابوتی سبکبار از او، بر دوش مردم شهید پرور کاشان تشییع گشت.<ref>کتاب [[شاهدان روحاني]]،ص۳۱۵</ref> | ||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
[[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان کاشان)]] | [[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان کاشان)]] | ||
[[رده:شهداي مدرسه علميه آيت الله يثربي كاشان]] | [[رده:شهداي مدرسه علميه آيت الله يثربي كاشان]] | ||
[[رده:شهدايحوزه علمیه قم]] | |||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۵ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۲۶
شهید محمد علی زارعی(ده آبادی) | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۳۹ نطنز |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۸ فاو-عملیات والفجر۸ |
مدفن | دار السلام کاشان |
محل تحصیل | مدرسه علميه آيت الله يثربي کاشان مدرسه علميه ولي عصر "عج "قم |
والدین |
|
شهید محمد علی زارعی(ده آبادی) بیست و هفتم آبان ۱۳۳۹، در روستای ده آباد از توابع شهرستان نطنز چشم به جهان گشود. پدرش محمد، کشاورزی می کرد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. روحانی (سطح مقدمات) بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم بهمن ۱۳۶۴، با سمت مبلغ در فاو عراق به شهادت رسید. پیکر او مدت ها در منطقه بر جا ماند و دوم اردیبهشت ۱۳۷۷، پس از تفحص در گلزار شهدای دارالسلام شهرستان کاشان به خاک سپرده شد.[۱]
زندگی نامه
مدرسه علمیه آیت الله یثربی کاشان و مدرسه علمیه ولی عصر(عج) قم، میزبان این طلبه آگاه و مخلص بود. آغاز تحصیل حوزویش با قیام مردم سلحشور و دلیر ایران بر ضد ظلم و ستم ۲۵۰ ساله شاهنشاهی همزمان بود و شهید زارعی همگام با دیگر روحانیون آگاه، در رهبری مردم و پیشبرد مبارزات سهم بسزایی داشت.
آنگاه که خون آشامان بغداد به ایران اسلامی حمله ور شدند، شهید زارعی سلاح بر کف گرفت و عليه آنان به نبرد پرداخت. این روحانی خارج فقه و اصول خوان که از طریق دفتر تبلیغات حوزه قم اعزام شده بود، نه بار به جبهه ها اعزام شد. کوه های سخت سنندج، پادگان ابوذر، مهران، ایلام و... و آخرین اعزامش در تیپ انصارالحسین(ع) همدان بود که زیباترین حضورش را به تصویر کشید.... این نهمین اعزام او بود که در منطقه عملیاتی فاو در والفجر ۸ به کاروان شهیدان پیوست و پس از سیزده سال که پیکر پاکش در بیابان های جنوب خاک غربت خورد، در سال ۷۷ در تابوتی سبکبار از او، بر دوش مردم شهید پرور کاشان تشییع گشت.[۲]
منابع
- ↑ کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی،ص۳۴۷
- ↑ کتاب شاهدان روحاني،ص۳۱۵