این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید براتعلی فلاحی»
Kh1.shakeri (بحث | مشارکتها) |
Kh1.nazerian (بحث | مشارکتها) (درج عکس) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۱/۸/۲۰|مکان درگذشت=عین خوش-عملیات محرم|پدر=محمد علی|تاریخ تولد=۱۳۴۵|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان {{سخ}}و صدر خواجو|مدفن=گلستان شهدای اصفهان}} | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۱/۸/۲۰|مکان درگذشت=عین خوش-عملیات محرم|پدر=محمد علی|تاریخ تولد=۱۳۴۵|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان {{سخ}}و صدر خواجو|مدفن=گلستان شهدای اصفهان|عرض_تصویر=170|تصویر=B-falahi.jpg}} | ||
<big>شهیدبراتعلی فلاحی </big> بیستم فروردین۱۳۴۵، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کارگر کوره پزی بود و مادرش خرده نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم مرداد۱۳۶۲، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش حمیدرضا نیز شهید شده است.<ref>کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی، صفحه ۵۳۰</ref> | <big>شهیدبراتعلی فلاحی </big> بیستم فروردین۱۳۴۵، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کارگر کوره پزی بود و مادرش خرده نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم مرداد۱۳۶۲، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش حمیدرضا نیز شهید شده است.<ref>کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی، صفحه ۵۳۰</ref> | ||
== زندگینامه == | ==زندگینامه== | ||
شاهد درگاه الهى براتعلى فلاحى دومين شهيد خانواده و گلرخى از گلرخان اهالى محله شهادت بود. از ابتداى انقلاب با وجود سن كم در صحنه ها حضور داشت تا دوران دفاع مقدس و آخر كار در آخرين اعزامش سوخت تا شمع اسلام فروزان بماند. مادرش مى گفت: «عازم عتبات بودم، هنگامى كه به مرز عراق رسيديم، دست به دعا برداشتم و با دلى شكسته از خدا خواستم تا پيكر فرزندم پيدا شود. شب در عالم رؤيا ديدم، پسرم گفت: مادر! شما برويد من هم با شما مى آيم. در بازگشت هنوز چهار ماه نگذشته بود كه پيكر سوخته فرزندم را كه چهارده سال در فراق او سوخته بودم، آوردند...» شهيد فلاحى بود و شجاعت و ايثار، او بود و احترام به خانواده و دقت در انجام واجبات. طلبه مدرسه ذوالفقار و صدر خواجو، اكنون تيربارچى جبهه و آرپى جى زن در شكار تانك هاست و بعد هم شهادت و غربت و تنهايى.<ref>کتاب شاهدان روحانی، صفحه۱۳۰</ref> | شاهد درگاه الهى براتعلى فلاحى دومين شهيد خانواده و گلرخى از گلرخان اهالى محله شهادت بود. از ابتداى انقلاب با وجود سن كم در صحنه ها حضور داشت تا دوران دفاع مقدس و آخر كار در آخرين اعزامش سوخت تا شمع اسلام فروزان بماند. مادرش مى گفت: «عازم عتبات بودم، هنگامى كه به مرز عراق رسيديم، دست به دعا برداشتم و با دلى شكسته از خدا خواستم تا پيكر فرزندم پيدا شود. شب در عالم رؤيا ديدم، پسرم گفت: مادر! شما برويد من هم با شما مى آيم. در بازگشت هنوز چهار ماه نگذشته بود كه پيكر سوخته فرزندم را كه چهارده سال در فراق او سوخته بودم، آوردند...» شهيد فلاحى بود و شجاعت و ايثار، او بود و احترام به خانواده و دقت در انجام واجبات. طلبه مدرسه ذوالفقار و صدر خواجو، اكنون تيربارچى جبهه و آرپى جى زن در شكار تانك هاست و بعد هم شهادت و غربت و تنهايى.<ref>کتاب شاهدان روحانی، صفحه۱۳۰</ref> | ||
<br /> | <br /> | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] |
نسخهٔ ۲۲ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۳۱
شهید براتعلی فلاحی | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۵ اصفهان |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۱/۸/۲۰ عین خوش-عملیات محرم |
مدفن | گلستان شهدای اصفهان |
محل تحصیل | مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان و صدر خواجو |
والدین |
|
شهیدبراتعلی فلاحی بیستم فروردین۱۳۴۵، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کارگر کوره پزی بود و مادرش خرده نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. شانزدهم مرداد۱۳۶۲، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش حمیدرضا نیز شهید شده است.[۱]
زندگینامه
شاهد درگاه الهى براتعلى فلاحى دومين شهيد خانواده و گلرخى از گلرخان اهالى محله شهادت بود. از ابتداى انقلاب با وجود سن كم در صحنه ها حضور داشت تا دوران دفاع مقدس و آخر كار در آخرين اعزامش سوخت تا شمع اسلام فروزان بماند. مادرش مى گفت: «عازم عتبات بودم، هنگامى كه به مرز عراق رسيديم، دست به دعا برداشتم و با دلى شكسته از خدا خواستم تا پيكر فرزندم پيدا شود. شب در عالم رؤيا ديدم، پسرم گفت: مادر! شما برويد من هم با شما مى آيم. در بازگشت هنوز چهار ماه نگذشته بود كه پيكر سوخته فرزندم را كه چهارده سال در فراق او سوخته بودم، آوردند...» شهيد فلاحى بود و شجاعت و ايثار، او بود و احترام به خانواده و دقت در انجام واجبات. طلبه مدرسه ذوالفقار و صدر خواجو، اكنون تيربارچى جبهه و آرپى جى زن در شكار تانك هاست و بعد هم شهادت و غربت و تنهايى.[۲]