این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید اسماعیل ایرانپور»
Kh1.javani (بحث | مشارکتها) |
Kh1.nazerian (بحث | مشارکتها) (درج عکس) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۵/۱۰/۴|مکان درگذشت=جزیره ام الرصاص کربلای ۴|پدر=صفر علی|تاریخ تولد=۱۳۴۵|مکان تولد=مبارکه|از دانشگاه=حوزه علمیه مبارکه وقم|مدفن=گلستان شهدای مبارکه}} | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۵/۱۰/۴|مکان درگذشت=جزیره ام الرصاص کربلای ۴|پدر=صفر علی|تاریخ تولد=۱۳۴۵|مکان تولد=مبارکه|از دانشگاه=حوزه علمیه مبارکه وقم|مدفن=گلستان شهدای مبارکه|تصویر=اسماعیل ایرانپور.jpg|عرض_تصویر=170}} | ||
<big>شهید اسماعیل ایرانپور</big> پنجم فروردین ۱۳۴۵، در شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش صفرعلی، کشاورزی می کرد و مادرش حبیبه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۱) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش رمضان نیز شهید شده است.<ref>فرهنگ اعلام شهدای روحانی ص، ۱۴۳</ref> | <big>شهید اسماعیل ایرانپور</big> پنجم فروردین ۱۳۴۵، در شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش صفرعلی، کشاورزی می کرد و مادرش حبیبه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۱) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش رمضان نیز شهید شده است.<ref>فرهنگ اعلام شهدای روحانی ص، ۱۴۳</ref> | ||
==خاطرات شهید== | ==خاطرات شهید== | ||
دانش آموز بود که در سرمای زمستان مرا سوار دوچرخه اش می کرد و از مسیر خانه تا مدرسه با نفس های گرمش، آرامش را مهمان قلبم می نمود. همواره با او در راهپیمایی ها شرکت می کردم. عکس زیبای امام را بر سینه ام می چسباند... یادش به خیر برادرم را می گویم! برادر شهیدم را و من به عنوان برادر دو شهید بر خانواده شهید پرورم افتخار می کنم وازاول انقلاب اسلامی در فعالیت های مذهبی و فرهنگی حضوری فعال داشت. خود از خلاف و حرام و اسراف دور بود و دیگران را نیز منع می کرد. قلبی سرشار از رأفت و مهربانی داشت و چهره ای شاد و خندان، به نظم و برنامه سخت پایبند بود و به مطالعه کتب اخلاقی بسیار علاقه مند. | دانش آموز بود که در سرمای زمستان مرا سوار دوچرخه اش می کرد و از مسیر خانه تا مدرسه با نفس های گرمش، آرامش را مهمان قلبم می نمود. همواره با او در راهپیمایی ها شرکت می کردم. عکس زیبای امام را بر سینه ام می چسباند... یادش به خیر برادرم را می گویم! برادر شهیدم را و من به عنوان برادر دو شهید بر خانواده شهید پرورم افتخار می کنم وازاول انقلاب اسلامی در فعالیت های مذهبی و فرهنگی حضوری فعال داشت. خود از خلاف و حرام و اسراف دور بود و دیگران را نیز منع می کرد. قلبی سرشار از رأفت و مهربانی داشت و چهره ای شاد و خندان، به نظم و برنامه سخت پایبند بود و به مطالعه کتب اخلاقی بسیار علاقه مند. | ||
از طريق گردان رزمی وارد عملیات کربلای چهار شد و در جزیره ام الرصاص | از طريق گردان رزمی وارد عملیات کربلای چهار شد و در جزیره ام الرصاص سبک بالانه به مهمانی عرش رفت و من همیشه در انتظار که:<ref>شاهدان روحانی ص ۴۱۴ </ref> | ||
==منبع== | ==منبع== |
نسخهٔ ۱۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۲۴
شهید اسماعیل ایرانپور | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۵ مبارکه |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۵/۱۰/۴ جزیره ام الرصاص کربلای ۴ |
مدفن | گلستان شهدای مبارکه |
محل تحصیل | حوزه علمیه مبارکه وقم |
والدین |
|
شهید اسماعیل ایرانپور پنجم فروردین ۱۳۴۵، در شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش صفرعلی، کشاورزی می کرد و مادرش حبیبه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۱) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش رمضان نیز شهید شده است.[۱]
خاطرات شهید
دانش آموز بود که در سرمای زمستان مرا سوار دوچرخه اش می کرد و از مسیر خانه تا مدرسه با نفس های گرمش، آرامش را مهمان قلبم می نمود. همواره با او در راهپیمایی ها شرکت می کردم. عکس زیبای امام را بر سینه ام می چسباند... یادش به خیر برادرم را می گویم! برادر شهیدم را و من به عنوان برادر دو شهید بر خانواده شهید پرورم افتخار می کنم وازاول انقلاب اسلامی در فعالیت های مذهبی و فرهنگی حضوری فعال داشت. خود از خلاف و حرام و اسراف دور بود و دیگران را نیز منع می کرد. قلبی سرشار از رأفت و مهربانی داشت و چهره ای شاد و خندان، به نظم و برنامه سخت پایبند بود و به مطالعه کتب اخلاقی بسیار علاقه مند.
از طريق گردان رزمی وارد عملیات کربلای چهار شد و در جزیره ام الرصاص سبک بالانه به مهمانی عرش رفت و من همیشه در انتظار که:[۲]