این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «ابوالقاسم اسماعیل بن عباد»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
سطر ۳۷۶: سطر ۳۷۶:
2- مقاله صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
2- مقاله صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36


3- ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 140- 154
3- مقاله ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 140- 154

نسخهٔ ‏۲۲ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۰

در رشد و اعتلای مکتب اهل بیت علیهم السلام در طول تاریخ افراد زیادی تأثیر گذار بوده اند ولی، در مورد گسترش تفکر و مذهب مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در اصفهان، بدون شک یکی از تأثیرگذارترین افراد شخصیت بی بدیل اسماعیل بن عباد معروف به «صاحب بن عباد» است.


دیباچه

اسماعیل بن عباد، یکی از وزرای لایق،باکفایت،بخشنده، بلندنظر و عظیم الشأن بوده و توفیق یافته بود، بدنبال کوششهای موفق و نشأت گرفته از لیاقت و کاردانی، لقب کافی الکفاه(سرآمد اهل کفایت)را بخود اختصاص دهد و بعنوان یکی از بزرگترین چهره های وزارت در طول تاریخ ایران بشمار آید و این یک بعد از شخصیت او بود. ولی همین انسان برجسته، دارای شخصیتی فقهی، کلامی، لغوی، ادبی و....(و در یک کلام،شخصیتی علمی)نیز بوده است.


تولد

ابوالقاسم اسماعیل بن عباد، معروف به صاحب بن عباد در سال 326 هـ.ق دیده به جهان گشود. [۱] وی در اصطخر فارس متولد شد. [۲]

عبدالحسین زرین کوب مینویسد: «به احتمال قوی صاحب در اصطخر فارس متولد شد، اما در طالقان و اصفهان نشو و نما یافت و به اصفهان همچون موطن و منشأ خویش می نگریست.»[۳] برخی نیز محل تولد صاحب را طالقان از توابع اصفهان دانسته اند. [۴]

استاد دکتر باستانی پاریزی در بخشی از کتاب«حماسه‏ کویر»-روستا گهواره فرهنگ،می‏نویسد: «ما می‏دانیم که مجد الدین بغدادی،منسوب به‏ بغدادک خوارزم بود نه بغداد بزرگ و صاحب بن عباد اهل‏ طالقونچه اصفهان بود نه طالقان ماوراء النهر...»[۵]

سید مصطفی مجرد در مقاله خود چنین می نویسد: «به نظر نگارنده، محل تولد او ساحل زاینده رود، روستای اسماعیل طرخان یا اسماعیل طالقان که هنوز به‏ نام اوست و در نزدیکی طالخونچه قرار گرفته است و من‏ چند سال پیش خرابه‏ های خانه مسکونی باستانی او را در این‏ روستا در ضلع شرقی زاینده رود دیده ‏ام،شاید هنوز آثار مانده باشد.»[۶]


صاحب بن عباد.jpg


فعالیتهای علمی

جایگاه علمی

صاحب بن عباد در علم و فضیلت و فهم و فطانت یگانه ی روزگار بود.[۷] وی در تمام علوم صاحب ِ کمال بود و در ایام وزارت خود با وجود کثرت اشتغال، اغلب اوقات تدریس میکرد و در تمام علوم تصانیف ساخت و از تمام امور دنیایی باخبر بود.[۸] صاحب دارای تسلط، بر علوم گوناگونی بوده وشمارۀ آنها به ده علم می رسد که عبارتند از 1-تفسیر 2-فقه و حدیث 3-کلام(عقائد) 4-لغت 5-نحو 6-صرف 7-عروض 8-نقد ادبی 9-تاریخ و رجال 10-طب.

تألیفات

صاحب کتابهای فراوانی تألیف نموده است که شمارۀ آنها به بیش از سی عدد، میرسد و هم اکنون پانزده عدد از آنها موجود می باشد و از بقیۀ آنها تنها نامی در تاریخ مانده و خود آنها در حوادث تاریخی، از بین رفته است.[۹]

برخی از آثار صاحب بن عباد عبارت است از:

1 .دیوان رسائل

2 .الکافی فی الرسائل

3 .الزیدیه

4 .الاعیاد و فضائل النیروز

فضای داخلی بقعه صاحب بن عباد.jpg

5 .الامامه

در بیان فضائل و برتری علی بن ابیطالب علیه السلام و تثبیت امامت ایشان

6 .الوزرا ء

7 .الکشف عن مساوی شعر المتنب

8 .مختصر اسماء اللهّ عزوجل و صفاته

9 .المحیط

صاحب بن عباد فرهنگی مفصل در لغت عربی در هفت جلد به نام محیط نوشت و اکنون قسمتی از آن در کتابخانه ی ملی مصر موجود است.

10 .االقناع فی العروض

که نسخه ی خطی آن در کتابخانه ی ملی مصر موجوداست.

11 .طب

رساله ای طبی که به چاپ رسیده است. برخی از پزشکان گفته اند که اگر این رساله به نظر »ابن قره« و »زکریای رازی« میرسید، چیزی نداشتند که بر آن بیفزایند.

12 .روزنامه

در ایام حکومت معزالدوله و وزارت ّ مهلبی، صاحب بن عباد به بغداد رفت و مدتی اقامت نمود و مهلبی وزیر را ملاقات کرد و با علمای بغداد مناظره نمود. به مجلس ابوسعید سیرافی رفت و با هم مباحثه کردند و کتابی در بغداد نوشت و نام آن را روزنامه نهاد و هر بحث ادبی که در بغداد اتفاق افتاده بود، در آن نوشت و بعد از بازگشت، آن کتاب را به تحفه نزد ابوالفضل بن عمید فرستاد.

13 .لطیفه

کتابی بود مشتمل بر اسماء انواع طیب که نام آن را لطیفه نهاد و بر طلاب املاء میکرد و آنها مینوشتند.[۱۰]

14 .منشأت

منشأت صاحب بن عباد از نظر فصاحت و بلاغت در ردیف آثار برجسته ی زبان عربی است. [۱۱]


اساتید

1- ابوالفضل محمدبن حسین معروف به ابن عمید، وزیر رکن الدوله

ابن عمید به صاحب عالقمند بود و در دیوان وزارت خود، همواره وسایل ارتقای او را فراهم می ساخت، تا اینکه در سال 360هـ.ق او را به وزارت مؤیدالدوله، که در عهد پدرش رکن الدوله، امارت اصفهان را بر عهده داشت، برگزید. [۱۲]

حوزۀ درسی صاحب بن عباد

در مجلس درس صاحب،آنقدر جمعیت حاضر میشد که بنا به نقل مجمع البحرین از شهید ثانی،شمارۀ مستمعین،به اندازه ای بود که صدای صاحب،به آنها نمیرسید و برای املاء درس او،شش نفر واسطه (معدّ) بوده اند که صدای صاحب را به شاگردان برسانند.[۱۳]

و در ارشاد کوپائی نقل میکند که عدۀ شاگردان هیچ حوزۀ درسی،باندازۀ شاگردان صاحب نبوده است.[۱۴]

و در اکثر اوقات،در محضر او بسیاری از ادبا و شعراء و اهل علم،حاضر بوده و از بیانات او استفادۀ علمی مینموده اند. از ثعالبی نقل شده که:عدۀ بسیاری از شعراء و ادباء و اهل علم در اصفهان و ری و جرجان،همیشه در محضر صاحب حاضر بودند،مانند...(آنگاه نام عده ای از بزرگان را ذکر می نماید.

کتابخانۀ عظیم صاحب بن عباد

وی کتابخانۀ بزرگ و مفصلی داشته که در عظمت و گستردگی و تنوع کتابهای آن، همین بس که شمارۀ مجلدات آنرا با رقم دویست و ششهزار [۱۵] و بنقلی دویست و هفتاد هزار [۱۶] تعیین نموده اند و فهرست آنها در ده مجلد جمع آوری گردیده بوده و تنها برای حمل و جابجائی آنها،نیاز به بیش از چهار صد شتر بوده است. [۱۷]

صاحب در وقتی درصدد املاء کردن حدیث برآمد،روزی طیلسان(نوعی رداء که خطیب ها و قاضی ها بر دوش می اندازند)پوشید و تحت الحنک انداخت و با لباس علماء از خانه بیرون آمد و به علمای حاضر، اظهار داشت که آیا سابقۀ مرا در علم میدانید،همه تصدیق کردند.آنگاه گفت با اینکه من، هرچه از کودکی تا امروز خرج کرده ام از اموال پدر و جدم بوده معهذا خالی از لغزش نبوده ام، من،خدا و شما را به شهادت میطلبم که از هرگناهی که مرتکب شده ام بدرگاه خدا توبه می کنم.

صاحب آنگاه خانه ای(اطاقی)را به خود اختصاص داد و نام آنرا، بیت التّوبه گذاشت و یک هفته در آن ماند،بعد از آن دستخط فقهاء را مبنی بر درستی توبه خود،دریافت داشت و پس از همۀ اینها به املای حدیث پرداخت و خلق کثیری، در مجلس املای او حاضر میشدند.[۱۸]

آری،خودش توجه داشت که مسئولیت وزارت و اشتغالات اجتماعی، شخصیتی می طلبد و تدریس و املای حدیث،شخصیتی دیگر و در نتیجه،گاه حاضر میشد،در صحنۀ تلاش و در امروزارت با تدبیری کامل و لیاقتی شایسته و کفایتی بی نظیر،و گاه ظاهر میشد در صحنۀ تدریس و تلاش علمی،با فکری قوی و تحقیقی متین و اندیشه ای ژرف نگر،در کسوت علماء و فقهاء.

و به همین جهت است که ستایش هائی که از او شده آنچنان است که اگر تنها ویژگی های مربوط به وزارت او نقل شود، انسان باور نمی کند که این ستایشها دربارۀ یک متکلم فقیه باشد، و وقتی ویژگی های مربوط به جنبۀ فقهی و کلامی و ادبی او نقل شود، گمان نمیرود که اینها مربوط به یک وزیر باشد.


مناظره

در ایام حکومت معزالدوله و وزارت ّ مهلبی، صاحب بن عباد به بغداد رفت و مدتی اقامت نمود و مهلبی وزیر را ملاقات کرد و با علمای بغداد مناظره نمود. به مجلس ابوسعید سیرافی رفت و با هم مباحثه کردند و کتابی در بغداد نوشت و نام آن را روزنامه نهاد و هر بحث ادبی که در بغداد اتفاق افتاده بود، در آن نوشت و بعد از بازگشت، آن کتاب را به تحفه نزد ابوالفضل بن عمید فرستاد.[۱۹]


خطابه

صاحب در فصاحت و با لغت و شعر همانندی نداشت. [۲۰]


اتّهام ضدیت با زبان فارسی

«بعضی چنین تصور می کنند که صاحب بن عباد به حدی عاضق و دلباخته زبان عربی بوده که ذوق و رغبت شنیدن شعر فارسی را نداشته و شعرای پارسی گوی را در آستانه او راه نبوده است.» در رد این شبهه جوابهایی داده شده است از جمله کلام صاحب بن عباد که «در مدح من صدهزار قصیده فارسی و عربی گفته اند و از این همه اشعار هیچکدام مانند این مصرع ابوسعید رستمی مرا پسند خاطر نیافتاده است که میگوید: ورث الوزارة کابرا عن کابرٍ». از این روایت بطور وضوح مستفاد می شودکه صاحب نه تنها ممدوح شعرای تازی گوی بودهبلکه شعرای فارسی گوی نیز او را مدح می گفته و از صلات و جوائز او برخوردار می شده اند.»[۲۱]


پوشیدن لباس علما

صاحب آن هنگام املای حدیث را آغاز کرد که در عین وزارت لباس علما پوشید و علمای حاضر را به شهادت گرفت و آنان گواهی دادند که هر چه از کودکی تا آن زمان خرج کرده است، از اموال پدر و جدش بوده، لیکن خالی از لغزش نبوده است. آنگاه همه را به شهادت طلبید و از هر گناهی که مرتکب شده بود، توبه کردو خانه ی خود را «بيت النوبه»نام نهاد. یک هفته در انجمن گاه دست خط فقها مبنی بر درستی توبه دریافت کرد و به املای جدیت پرداخت.[۲۲]


دیدگاه بزرگان

مولی محمد تقی مجلسی

او از افقه فقهای امامیه(از متقدم و متأخر آنها) است و علامه و رئیس المحدثین و المتکلمین،می باشد و هراندازه از علم و فضل،مذاکره شود مقام صاحب بالاتر از آنست .[۲۳]

شیخ صدوق

اشان در مقدمه «عیون اخبار الرضا علیه السلام اینگونه نوشته است: «تصنیف کردم این کتاب را ... زیرا نیافتم چیزی را که نزد او(صاحب)،از علوم اهل بیت بهتر و باارزش تر باشد،زیرا او به ریسمان آنها چنگ زده و به ولایت آنها تمسک جسته است.»[۲۴]

شیخ بهائی

او در شأن و مقام برابری دارد.با محمد بن مسلم ثقفی و هشام ابن حکم و زراره بن اعین و جمیل بن دراج و اشباه ایشان.[۲۵]


ثعالبی

ثعالبی راجع به صاحب بن عباد چنین گفته است: صدر خاور زمین بود و مظهر عزت و تاریخ افتخار و ماه فروزان زمان و سرچشمهی داد و احسان و سزاوار هرگونه ستایش و احترام و شایستهی هر منزلت و مقام بود. اگر از برکت وجودش نبود، هرگز بازار فضل و دانش آن عصر اینهمه رونق و رواج نمییافت. به قول ثعالبی، تعداد شعرا و دانشمندانی که در عصر صاحب پرورش یافتند، از دورهی هارونالرشید، خلیفهی عباسی، بیشتر بود. [۲۶]


تشیّع صاحب

ستایش بزرگان امامیه

تشیّع صاحب،طبق گواهی اشعار و نوشته ها و موضع گیری های او،امری مسلم و روشن است و بعلاوه شخصیت شناسهای بزرگی همانند:

1-مرحوم سید رضی

2-مرحوم شیخ صدوق

3-مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی

4-شیخ بهائی

5-ابو علی،در منتهی المقال

6-شیخ حر عاملی

7-قاضی نور اللّه تستری

8-ابن شهرآشوب

9-مرحوم آخوند ملا محمد باقر مجلسی

10-صاحب روضات الجنات

11-مرحوم صدر،در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام

12-علامه حاج آقا بزرگ تهرانی

13-مرحوم حاج شیخ عباس قمی

14-علامۀ امینی

15-شیخ عبد العزیز جواهری در آثار الشیعه الامامیه [۲۷] و ... همه او را به عنوان شیعه،آنهم با مقامات بلند ایمانی،علمی، خدماتی،مورد بزرگترین ستایشها قرار داده اند.


اشعار

و از سوی دیگر،صاحب در حدود ده هزار شعر در فضائل اهل بیت و بیزاری از دشمنان آنها سروده است. [۲۸] وی در سرودن شعر قهّار و جزء سرآمدان شعر در دوران خود بوده است.[۲۹]

و جالب است که صاحب،بیست و هفت قصیده بسیار زیبا در شأن امام علی علیه السّلام سروده که هریکی از آنها خالی از یکی از حروف تهجی است و فقط قصیدۀ بی واو را موفق نشده بسراید و در اعیان الشیعه گوید:شاید صاحب،این رویّه را از،واصل بن عطأ،گرفته که بجهت نداشتن مخرج حرف رای(بی نقطه) اصلا این حرف را در محاورات خود بکار نمی برده است.[۳۰]

از اشعار اوست:

لو شقّ عن قلبی یری وسطه سطران قد خطّا بلا کاتب

العدل و التّوحید فی جانب و حبّ اهل البیت فی جانب

یعنی اگر دل من شکافته شود،در وسط او دیده میشود که دو سطر نوشته شده بدون اینکه کاتبی داشته باشد.

عدل و توحید در جانبی از دل من،و محبت اهل البیت،در جانب دیگر آنست.

ضریح صاحب بن عباد.jpg


نقش نگین

نقش نگین صاحب،این جمله بود علی اللّه توکّلت و بالخمس توسّلت

و نقش انگشتر دیگرش این بود: شفیع اسماعیل فی الآخره محمّد و العتره الطّاهره


برخورد مخالفین امامیه

و جالب است بدانیم که،قاضی عبد الجبار معتزلی،پس از وفات صاحب گفت: من بر جنازۀ او نماز نمی گذارم و بر او رحمت نمی فرستم چرا که او رافضی است و از این طریقه و روش،توبه نکرده است. [۳۱]

ابن خلکان بعد از اشاره به کتاب «مثالب الوزیرین»ابوحیان توحیدی (ق 4 ه)، که در این کتاب به بدگوئی و هجو «ابن عمید» و «صاحب بن عباد» پرداخته است، اینگونه می نویسد: «درباره آن دو بزرگ بی انصافی کرده و در تعصب بر ضد آنان راه مبالغه سپرده است.»[۳۲] این مطلب به خوبی نشان می دهد که صاحب بن عباد مورد بغض و کینه مخالفین شیعه بوده است.

شاهد دیگر مربوط به ورود سلطان محمود غزنوی به ری است که دستور داده قسمتی از آثار کلامی کتابخانه صاحب را سوزاندند و اخبار آن در منابع مختلف آمده است.[۳۳]

باتوجه به تمام آنچه گذشت، میتوانیم بگوئیم صاحب بن عباد در آن دورۀ تاریخ، با تمام مشکلاتی که وجود داشت و شهر اصفهان سنی نشین بود، یک حوزۀ درسی و علمی شیعی، با ویژگی های مناسب که همراه با نوعی تقیه باشد تشکیل داد، و اولین گام برای حوزۀ علمیۀ شیعه، بوسیلۀ او در اصفهان برداشته شد، و بذری که او پاشید در آینده بثمر رسید، همانطوریکه فعالیت های قاضی نور اللّه تستری شهید، در هند، اولین گام حوزه ای در آن کشور بحساب میرود و پس از او تشیع در هندوستان، رشد و گسترش زیادی،یافت.



القاب

صاحب

علت ملقب شدن اسماعیل بن عباد به صاحب، »مصاحبت« وی با ابوالفضل بن ِ عمید بود، و او را صاحب ابن عمید یعنی همنشین ابن عمید گفتند و چون به وزارت رسید، این لقب بر او ماند. اما صابی در کتاب »التاجی« مینویسد: صاحب را از آن جهت به این لقب خواندند که از کودکی همنشین مؤیدالدوله ی دیلمی بود و مؤیدالدوله وی را صاحب نامید. [۳۴]

عبدالجلیل قزوینی رازی در سال 560 هـ.ق مینویسد: «ابوالقاسم بن عباد بن ابی العباس که هنوز وزرا به حرمت او صاحب مينویسند ... . »[۳۵]

کافی الکفاه

این لقب را مؤیدالدوله به سبب لیاقتی که در روزگار کتابت از وی مشاهده کرد، به او اعطا کرد. [۳۶]

مسئولیتها

وزارت مؤیدالدوله

ابن عمید به صاحب عالقمند بود و در دیوان وزارت خود، همواره وسایل ارتقای او را فراهم میساخت، تا اینکه در سال 360هـ.ق او را به وزارت مؤیدالدوله، که در عهد پدرش رکن الدوله، امارت اصفهان را بر عهده داشت، برگزید. [۳۷] در سال 370هـ.ق صاحب بن عباد به خدمت عضدالدوله در نزدیک همدان آمد. عضدالدوله به استقبال وی آمد و در بزرگداشت او کوتاهی نکرد و به بزرگان و یاران خود توصیه نمود تا صاحب را احترام بسیار گذارند. ... مؤیدالدوله طی نامه ای، طولانی شدن اقامت صاحب را متذکر شده و نوشت که پس از رفتن صاحب، امور مملکتش پریشان شده است. پس از مدتی، عضدالدوله خلعتهای زیبا و اقطاعهای بزرگ و با ارزش به صاحب بخشید و او را با هدایای بسیار نزد مؤیدالدوله فرستاد . [۳۸]


سرپرستی کشور

مؤیدالدوله در سال 373هـ.ق درگذشت و صاحب بن عباد مملکت را اداره کرد تا اینکه فخرالدوله از خراسان به ری آمد و امارت را به دست گرفت.[۳۹]


وزارت فخرالدوله

بعد از درگذشت مؤیدالدوله، فخرالدوله به امارت رسید و صاحب بن عباد را در وزارت ابقا کرد. صاحب درخواست نمود او را از خدمت معاف دارد، ولی فخرالدوله که کسی را لایقتراز او نمیدید، تقاضای او را رد کرد و گفت: همچنان که سلطنت حق موروث ماست، وزارت نیز حق موروث شماست و هرکس باید حق خود را محفوظ دارد. [۴۰]

فرمانده جنگی

صاحب در سال 377 قمری به طبرستان لشکر کشید و امور این سرزمین را سروسامان داد.[۴۱] و در مقام لشکرکشی و امور جنگی و تدبیر سپاه، چنان مهارت و کاردانی از خود نشان میداد که باعث تعجب همگان میگردید؛ کمتر اتفاق افتاد که در جنگی شکست بخورد. [۴۲]


اقدامات

صاحب بن عباد در دوران مسئولیت او اقدامات مهم و تأثیرگذاری انجام داده است که می توان به این موارد اشاره نمود؛

1- فتح طبرستان

صاحب در سال 377 قمری به طبرستان لشکر کشید و امور این سرزمین را سروسامان داد.[۴۳] و در مقام لشکرکشی و امور جنگی و تدبیر سپاه، چنان مهارت و کاردانی از خود نشان میداد که باعث تعجب همگان میگردید؛ کمتر اتفاق افتاد که در جنگی شکست بخورد. [۴۴]

2- گماردن افراد لایق به امور مهم دیوانی

3- خدمات رفاهی، امنیتی و عمرانی

تلاش در جهت آبادی کشور، آسودگی رعیت ، امنیت راه ها و رونق تجارت

4- ایجاد تشکیلات منظم و دقیق

ایجاد تشکیلات منظم و دقیق از خبرگزاران و جاسوسان که از سراسر کشور که باعث می شد در اسرع وقت اطلاعات لازم را دریافت کند.[۴۵]

5- نفوذ در دربار حکومتهای منطقه

زیر نظر گرفتن حرکات و رفتار حاکمان اطراف و کارگزاران آنان را با گماردن جاسوسانی که اخبار آن ممالک را مرتبا برای او می فرستادند.[۴۶]

6- وقف کتاب

صاحب بن عباد کتابهای بسیاری از انواع علوم و اشعار برای طلاب اهل علم وقف کرد.[۴۷]

7- تکریم علما و دانشمندان

در سال 380هـ.ق ابوالفضل بدیع الزمان همدانی به اصفهان رفت و صاحب، مقدم وی را گرامی داشت. ابوبکر خوارزمی چون آوازه ی صاحب بن عباد را شنید، به خدمت وی آمد. صاحب وی را بار داد و در خدمت خویش عزیز و محترم داشت. [۴۸]

8- حمایت از علما ، سادات و قاریان

وی هر سال پنجاه هزار دینار به بغداد میفرستاد تا بین علما و فقها و سادات و قاریان قرآن و شعرا تقسیم کنند. صاحب در شرافت نفس و کرامت، کم نظیر بود. [۴۹]


9- تأسیس کتابخانه

صاحب بن عباد کتابخانه ی عظیمی در ری داشته است. ابن اثیر مینویسد: «صاحب بن عباد از کتابها آنقدر جمع آوری کرده بود که دیگران جمع نیاورده بودند. تا آنجا که برای حمل آنها نیاز به چهارصد شتر داشت» [۵۰]

ابن خلکان از نامه ای یاد میکند که نوح بن منصور سامانی برای صاحب بن عباد فرستاد و او را برای وزارت خود به بخارا خواند. صاحب بن عباد که به ترک ری عالقهای نداشت، عذرخواهی میکند و طی نامهای مینویسد: «من بدون کتاب نمیتوانم زندگی کنم و باید کتابخانه ام را هرجا هستم همراه داشته باشم. در حالیکه برای حمل کتابهایم، حداقل چهارصد شتر لازم است و این مقدار شتر در دسترس نیست.» برای این کتابخانه ی عظیم، فهرست جامعی ترتیب داده بودند که شامل ده جلد میشده است.[۵۱] در معجم الادباء، تعداد کتابهای کتابخانه ی صاحب بن عباد، 206000 جلد ذکر شده است.[۵۲]

کتابخانهی معتبر و نفیس صاحب بن عباد پس از منضم شدن با کتابخانهی ذوالکفایتین، چنان عظمت و شهرتی یافت که نام آن عالمگیر شد. صاحب، این کتابخانه را عمومی (وقف عام) اعالم کرد و به نام کتابخانهی ری (دارالکتب ری) مشهور شد.[۵۳]

پس از حمله ی سلطان محمود غزنوی به ری در سال 479هـ.ق، بسیاری از کتابهای نفیس و گرانقدر این کتابخانه سوزانده شد .[۵۴]



ویژگیهای فردی[۵۵]

1. دانش دوستی

صاحب، ویژگی ها و برتری ها و مکارم اخلاقی ای داشته که در جایگاه وزیری قدرمند بیشتر جلوه کرده است.

مهمترین ویژگی صاحب، دانش دوستی وی است؛ او در فنون علم از نحوو لغت و شعر و اصول تصانیف، متبحر بوده؛ کتاب المحيط و در دو مجلد فراهم آمده است. دانشمندی آگاه به علم توحید و اصول بوده و در این زمینه تألیف دارد و حدیث دان و حدیت شناسی کامل بود و انعکاس آن در شهر و نشرو دیدی است و نقدی بر محدانان برجسته دارد، حدیت را از علمای اصفهان و بغدادی و روایت می کرد. ابن مردویه گوید که از صاحب شنیده است که گفت: هر کس حدیث ننویسد، حلاوت اسلام را نمی یابد. داستان « املای حدیت او و جریان بیت التوبه ای او قبل از روایت حدیت و گرفتن خط از علما و فقها مبنی بر قبول توبه ی او و اهمیت یافتن برای روایت حدیث مشهور است. حوزه ی درس او مجلسی باشکوه و بررونق بوده است.

گفته اند وقتی که صاحب لباس علم می پوسید و در جای خود برای املاء می نشست گروه زیادی حاضر می شدند و یک ممتلی نمی توانست وظیفه املاء را انجام دهد. از این رو ۶ ممتلی را حاضر می کردند تا هر کدام به نفر دیگر سخن او را املاء كند. برای حدیث خواندن او در یک میدان بزرگ منبر بلندی قرار می دادند و او بر بالای آن منبر می رفت.

در مجلس حدیث او ۱۲۰ هزار نفر مرد حاضر می شدند و برای آنکه این تعداد افراد حدیث او را بشنوند، 6 منبر می نهادند و شاگردان او بر آنها می نشستند و حدیث را به یکدیگر می رسانیدند.

دانش دوستی صاحب را می توان با تألیفات او در حوزه های مختلف معارف بشری ملاحظه کرد. معجم الأدباء ۱۸ کتاب، اعیان الشیعه ۲۰ کتاب، الغدير ۳۱ کتاب و مقدمه ی الهدایه و الضلاله برای او ۳۷ کتاب بر شمرده اند.

این تأليفات زمینه های گسترده ای از قبل لغت، حدیث، اصول کلام، رجال، تاریخ، عروض سفرنامه، طیب خوش، فنوں کتابت، طلب، دیون شعر و سیاحت شعری را در بر می گیرد و در این کتب از تحقیق، تتبع و دیدن آثار گذشتگان غافل نبوده است؛ او اولین کتاب خود، یعنی: الوقف والابتداء را در جوانی تالیف کرده بود. در این کتاب .۷ و اندي کتاب را ملافه کرده و از جمله کتاب الانباری ر ا. این امر شگفتی الانباری را موجب شده بود که چگونه کسی در جوانی چنین اثری را پدید آورده است! ابوحیان گوید که من مکلف شدم که 30 جلد از رسائل صاحب را بنویسم و این تنوع آثار با وجود اشتغال به امور دولتی، مایه شگفتی است. حمدالله مستوفی گوید: او با وجود کثرت کلی اشتغال، درس گفتی و تصانیف ساختی و از جمیع علوم و از تمامت امور دنیا وی با خبر بودی. [۵۶]

صاحب در ری کتابخانه ی بزرگی داشت و آن هنگامی که نوح بن منصور سامانی از او خواست تا به خراسان برود، یکی از عذرهایش این بود که برای حمل کتاب هایش ۴۰۰ شتر لازم دارد. فهرست کتابخانه ی او ۱۰ مجلد بوده است. صاحب عدد کتاب های خود را ۲۰۶ هزار گفته؛ بعضی ۱۱۷ هزار گفته اند، اما آنچه مسلم است او كتابخانه ی بزرگی داشته که در هنگام ورود سلطان محمود غزنوی به ری، منابع موجود به تکرار گفته اند که فهرست آن کتابخانه ۱۰ مجلد بوده است و سلطان محمد دستور داده قسمتی از آثار کلامی آن کتابخانه را سوزاندند و اخبار آن در منابع مختلف آمده است.[۵۷] او کتاب های خود را وقف مطالعه ی طالبان علم کرد و حال آنکه قبل از او، بسیاری از صاحبان کتابخانه ها، کتاب های خود را همچون سیم و زر پنهان می کردند.[۵۸]

از فردی با چنین منصب کشوری و دارای شان علمی می زپید که علما و دانشمندان را تکریم کند و معیشت آنان را با صلات و عطايا فراهم نماید. صاحب هرگاه به ذکر و نام باقلانی و این فورک و استاد ابواسحاق اسفراینی می رسید، می گفت: باقلانی، «دریایی غرق کننده» ابن فورک، «بارانی ریزان»، و اسفراینی «آتشی فروزان» است. ابن عساکر گوید: گویی روح القدس در باب حقیقت احوال این بزرگان در درون صاحب دمیده بود.[۵۹]

صاحب با آنکه علوم بسیاری می دانست و خود در زمره ی علم و ادبا بود و هیچ وزیری از این جهت با او برابری نمی کرد، لیکن با آنان معاشرت می کرد و می گفت: «ما در روز سلطان و در شب برادران یکدیگریم»، به گونه ای که گفته اند ندیدن ابو احمد عسکری اور متغیر می کرد. [۶۰]

صاحب آن هنگام املای حدیث را آغاز کرد که در عین وزارت لباس علما پوشید و علمای حاضر را به شهادت گرفت و آنان گواهی دادند که هر چه از کودکی تا آن زمان خرج کرده است، از اموال پدر و جدش بوده، لیکن خالی از لغزش نبوده است. آنگاه همه را به شهادت طلبید و از هر گناهی که مرتکب شده بود، توبه کردو خانه ی خود را «بيت التوبه»نام نهاد. یک هفته در انجمن گاه دست خط فقها مبنی بر درستی توبه دریافت کرد و به املای جدیت پرداخت.[۶۱]

2. کرامت عام و خاص

یاقوت گوید: خیرات و صدقات و جوایز سالیانه ای که به اشراف و اهل علم و غربا و زوار می داد، بر یکصد هزار دینار بالغ می شده است. همچنین، او نقل می کند که صاحب از شیوخ کتاب و شعرا و ادیب زادگان و زهاد و فقیهان بغداد دستگیری می کرد و سالیانه برای آنها وظیفه ای مقرر می نمود. از جمله برای ابواسحاق ۵۰۰ دینار تعیین کرده بود. عوف بن حسین همدانی گوید که در خزانه خلعت صاحب بودم و چنان خواندم که در زمستان، ۸۲۰ عمامه ی خز به علویان و فقیهان و شاعران خلعت داده، جز آنچه بر خدم و حواشی صرف شده است. [۶۲]

کرامت و بخشش عام صاحب از کودکی آغاز شده بود و در دوران وزارت هم ادامه داشت؛ داستان کور هاشمی مشهور است. گفته اند صاحب در کودکی هرگاه که می خواست به مسجد برود تا قرآن و کتاب بخواند، پدر برای هر روزش یک دینار و یک درهم می داد و می گفت به اولین فقیری که با او برخورد می کند، صدقه بدهد. در بزرگسالی به فراش خود گفته بود که یک دینار و یک درهم زیر مطرح (پتو) بگذارد تا فراموش نشود. روزی فراش فراموش کرد. شبی که برای نماز برخاست و دینار و درهم را در زیر مطرح ندید، آن را به فال بد گرفت. به فراش دستور داد که همه ی فرش ها و دیباها را به اولین فقیر بدهد و اولین فقیر مردی هاشمی بود که بر شانه ی زنی تکیه کرده بود، به او گفتند: این فرش ها را بپذیر؛ مرد کور هاشمی از هدایا پرسید؛ گفتند: دیبا و فرش است. او با شنیدن جواب بیهوش شد. خبر را به صاحب رساندند. صاحب، حقیقت ماجرا را پرسید. مرد هاشمی گفت از زن بپرسید. معلوم شد که زن برای دخترش فرش و دیبا می خواسته و مرد از عهده برنمی آمده تا آنکه مرد پیشنهاد کرده است مرا از خانه بیرون کن تا به سویی بروم و در آن راه به فراشان برخورده است. صاحب پس از شنیدن ماجرا گفت: دیبای تنها شایسته نیست. لوازمش را نیز برای او مهیا کنید. دختر را حاضر کردند و ثروتی به او بخشید.[۶۳]

صاحب گوید: نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان در مجلس ابن العميد حاضر شدم؛ من در آن وقت در عنفوان جوانی بودم؛ فقها و علما برای مناظره در آنجا جمع بودند. چون هنگام افطار فرا رسید، همه رفتند و من با خود گفتم که ابن عميد با داشتن ریاست و ثروت، عالمان را برای افطار دعوت نکرد و با خود قرار گذاشتم اگر به مقامی برسم، چنان نکنم و صاحب در هنگام وزارت در هر شب هزار نفر را در خانه ی خود برای افطار نگه می داشت. [۶۴]

او ابوطالب مأمونی شاعر و ادیب معروف را نیکو داشت، به گونه ای که اطرافیان بر او حسد بردند و نزد صاحب شکایت کردند که اشعار مأمونی از خود او نیست و از قول او اشعاری در هجو صاحب ساختند تا او را از نظر بیندازند.[۶۵]

روزی دیگر نظر ابوالقاسم زعفرانی بر خدمتکاران صاحب افتاد که همگی لباس خز رنگارنگ و گران بها پوشیده بودند؛ مکتوبی در دست او بود که ضمن مدح صاحب، از او جامه ی خز می خواست. صاحب دستور داد به او جبه و پیراهن و ردایی از خز بدهند. [۶۶]

کرامت او آنچنان است که حتی ابوحیان دشمن سرسخت او که او را به کم عقلی و بی وفایی و بی حیایی نکوهش کرده، لیکن او را سخنور و قوی دل و بخشنده خوانده است. در شرف نفس و کرامت صاحب چه توان گفت جز آنکه بگوییم: «به ماهتاب چه حاجت شب تجلی را».[۶۷] به سبب همین بزرگواری ها بوده است که هیچ وزیری از آل بویه به اندازه ی صاحب مدح نشد. ثعالبی در یتیمة الدهر، باب شش از جزء سوم را برای مدایح در باب صاحب، اختصاص داده است. و همچنین گوید: هیچ درباری بمانند دربار صاحب مورد توجه شعرا نبوده است و تذکره نویسان هم او را ستوده اند؛ از جمله ابن خلکان گوید: او نادره ی دهر و اعجوبه ی زمان در فضایل و محاسن و کرم بود.[۶۸]

تاریخ قم صاحب را به تقوی و پرهیز کاری و راستی و درست گفتاری از زاهدان وقت و ممتاز از جمیع شهوات نفسانی و هواجس جسمانی می شمارد. [۶۹]در اعیان الشیعه نام ده تذکره نویس را برمی شمارد که صاحب را ستوده اند. تعدادی از شاعران در رثای صاحب، اشعار جانسوز سروده اند و بعضی از حالات نفسانی خود را در سوگ بر صاحب دارند. [۷۰]

در میان شاعرانی که صاحب را ستوده اند، هم شاعران فارسی و هم شاعران عرب دیده می شوند؛ بنابراین، یکی از دلایل رد خصومت صاحب بازبان فارسی همین برهان است. و آنچه «شیخ حر» می گوید که صاحب طرفدار عرب بوده است. [۷۱] پایه ای ندارد، اگر چه معروف است. صاحب گاهی به فارسی سخن می گفته، دیوان های شعر فارسی را مطالعه می کرده و ابیات فارسی بسیاری از حفظ داشته است؛ بنابراین، مخالفت او با زبان فارسی مطرح نیست. خود صاحب هم گفته که در مدح من ۱۰۰ هزار قصیده ی فارسی و عربی سروده شده است. [۷۲] ثعالبی گوید که صاحب بن عباد از مناكات، یعنی کلام و اصلاحات بنی ساسان، فراوان در حفظ داشت و از وسعت اطلاع ابودلف در این حوزه، اظهار شگفتی می کرد و آن را می پسندید[۷۳] و همین شاعر اشعاری در مدح و رثای صاحب سروده است.

ناگفته نماند که اندکی هم در هجو صاحب شعر گفته اند. [۷۴]مهمترین آنها سخنان ابوحیان است و بعضی هم یکی از موارد خاص ناخرسندی آنها را برانگیخته است؛ در هر حال شمار آنها نادر است و بعضی دیگر در مقام دفاع او برآمده اند.[۷۵]


3. شکوه فرمانروایی و فروتنی انسانی

جایگاه و مقام و منزلت و عظمت صاحب در میان مردم آنقدر بود که در باب هیچ وزیری قبل و بعد از او سابقه نداشت، لیکن در مقام مادر آنچتان رقت و فروتنی از خود نشان داد که سزای مادران است، در محرم سال ۳۸۴ که مادر صاحب در اصفهان فوت شد، خبر به صاحب رسید؛ در مجلسی به عزا نشست و همه، از جمله فخر الدوله، آمدند و به او تسلیت گفتند و صاحب از جلوی پای کسی برنخاست. همه ی بزرگان لشکر پیاده و پابرهنه و سربرهنه به حضور او رسیدند و زمین را بوسه دادند تا آنکه بعد از سه روز منوچهر بن قابوس کفش برای صاحب آورد و او از مجلس خارج شد.[۷۶] صاحبی که در مقابل هیچ کس برنمی خاست، تنها در مقابل یکی از زهاد معتزله عبدالله بن اسحاق در راه بازگشت از اهواز از جا برخاست و او را احترام کرد.[۷۷]

هیبت و شکوه صاحب در دل ها و نزد کوچک و بزرگ و دور و نزدیک خیلی زیاد بود. امیر او، فخرالدوله، از بسیاری از علایق خود به خاطر مقام صاحب دست می کشید تا چه رسد به بزرگان دولت و دربار که آنان حتی از حاجبان دستگاه صاحب، ترس بر اندامشان مستولی می شد. زنی از یکی از زمامداران وی شکایت کرد. صاحب فقط نگاهی به او انداخت و او به محض رفتن صاحب، مسأله را بررسی کرد و از زن رفع ظلم نمود.[۷۸]

علاوه بر این، به جهت فروتنی، گاه لباس و قبای سربازان را می پوشید و خود را هم سطح سربازان قرار می داد و جمله ی معروفی را که در مقابل عالمان می گفت، گاه در مقابل همنشینان خود بر زبان جاری می کرد: «ما در روز سلطانیم و در شب برادران».[۷۹]

فروتنی در مقابل استادان خود را فراموش نمی کرد. ابن فارس، ابوالفرج اصفهانی، بدیع الزمان و غیره را به بزرگی یاد می کرد.[۸۰] با آنکه ابن العميد را سرور خود می دانست، لیکن به ابوحیان می گفت او در هیچ زمینه ای به گرد پای ما نمی رسد.


4. بردباری و جوانمردی

داستان کفشگری که در نوجوانی هرگاه صاحب بر او گذر می کرد، به صاحب، اهانت می کرد و او را آزار می داد، ولی صاحب اعتنا نمی کرد تا آنکه دولت یافت و کفشگر به تظلم نزد او آمد و صاحب بدون نظر به گذشته از او رفع ظلم کرد و یا داستان حاضر نشدن تا قدح شراب مسموم را به آورنده و یا برنده ای دیگر بیاشامند و عفو وی و گفتن این سخن که «یقین را به شک نبايد راندن»، نشان از حلم و بردباری اوست. صاحب حتی حاضر نشد در مسموم کردن «علی بن کاسه» ازطریق واسطه با فخرالدوله مشارکت کند. [۸۱]

5. رعایت حقوق مردم

در زمانی که فخرالدوله به جنگ خراسان و فتح جرجان مشغول بود و سخت به مال محتاج، مردی نامه ای به او می نویسد و متعهد می شود که گذشته از حقوق و امور جاری، ۳۰۰ هزار درهم از املاک اصفهان تحصیل و به خزانه روانه کند. چون صاحب به نزد فخرالدوله رفت. فخرالدوله، صاحب را مأمور کرد که آن مال را فراهم کند. صاحب در آنجا قول همکاری داد، لیکن پس از بررسی معلوم کرد که گرفتن این مال به عموم رعیت زیان می رساند. بنابراین، آن مرد را حاضر کرد و با گرفتن خط از علما، مرد را مجازات کرد و این مال را از ده تن از ثروتمندان گرفت. [۸۲]صاحب در یکی از نامه های خود در قم سفارش کرد که تقسیم آب به همان گونه باشد که قرار داده شده و معمول است و نظر گمارچی (جوی پا) رعایت شود و کسی تعدی نکند و متعدی مجازات شود، حتی اگر مربوط به مزارع خاص او باشد. [۸۳]

صاحب تجارب السلف می گوید: صاحب به مرضی مبتلا شد. هرگاه بر طشت می نشست، ده دینار پهلوی آن می گذاشت تا فراشی که طشت برمی گیرد، از شادی یافتن زر به برداشتن طشت ناراحت نگردد.[۸۴]
ثعالبی آورده است که نامه ای مخفیانه از نوح بن منصور سامانی، ملک خراسان، به صاحب رسید که در آن از صاحب خواسته بود تا به خراسان برود و وزیر او بشود. صاحب عذر خواست و در پاسخ نامه ی او نوشت که چه طور می توانم از این قوم جدا بشوم؛ قومی که به واسطه ی آنها مقام من بالا رفته و نامم میان مردم شایع شده و علاوه بر آن، کتاب هایم زیاد است. [۸۵]

7. توجه به عمران و آبادانی

در تاریخ مستوفی قزوینی آمده است: صاحب چون در حدیث خوانده بود که هر کس باروی قزوین را آباد کند، دری از بهشت به روی او باز می شود، به دنبال زلزله، باروهای قزوین را دوبارہ تعمیر کرد و محلات جدیدی برای شهر ساخت. قنات های قم را آباد کرد و مسجدی بزرگ در گرگان ساخت. در همین شهر مقبره ی محمدبن جعفر دیباج از اولاد موسی بن جعفر (ع) را تعمیر کرد؛ سرایی در اصفهان و در محله ی باب دریه یا «جوسق» ساخت که بعد این محله به صاحب آباد نامیده شد. بنای مسجد جورجیر در اصفهان که شرح استحکام و زیبایی آن در محاسن اصفهان آمده، از خدمات اوست. او به عمران و آبادانی قم اهمیت بیشتری می داد. به لحاظ آنکه این شهر شیعه نشین بود؛[۸۶] که صاحب، اشراف طالبيه و سادات فاطمیه را بعد از آنکه از همه جا و همه کس ناامید شدند، در قم اسکان داد و در همه ی امور به آنها مساعدت کرد. [۸۷] خدمات فرهنگی او به این شهر از قبيل وقف کتب برای طلاب و رسیدگی به امور مردم، بسیار بوده است.

از یکی از فضلای قم «حسن بن محمد قمی» خواست که کتابی در تاریخ قم تألیف کند که این کتاب شهرت جهانی دارد.[۸۸] در کتاب الغدیر، نوادر اخلاقی از صاحب نقل می کند که بعضی از آنها نادر و بعضی دیگر از مشهورات منقول در دیگر منابع است.

دیگر از اخلاق و فضایل او آن بود که در دیگران را نسبت به خود به مدح تبدیل می کرد و مکارم خود را روشن می ساخت. به طریقی که ابوحیان چون از صاحب بهره ای نیافت، به نکوهش او پرداخت، لیکن مکارم اخلاق صاحب او را بر آن داشت که در مواضع متعدد او را بستاید.[۸۹]


8. آزاده ای شیعی

در باب مذهب صاحب بحث شده، بعضی او را معتزلی حنفی دانسته اند. صاحب اعیان الشيعه موارد منقول در باب مذهب صاحب را یکی پس از دیگری با براهین لازم رد می کند و سرانجام، معتقد می شود که صاحب، شیعه ی اثنی عشری بوده است نه معتزلی و نه حنفی و نه زیدی.[۹۰] شوقی ضیف بیت ذیل را دلیل معتزلی و شیعی بودن صاحب می داند:

فما اخترت من دین تفوز به ***** فقلت انی شیعی و معتزلی [۹۱]

اما جدا از آنکه او شیعه بوده یا در شیعه بودن او تردید باشد، مهم آن است که به عنوان فردی آزاده قصایدی در رثای امام حسین علیه السلام و ثنای اهل البيت علیهم السلام دارد. در دیوانی که شیخ محمد آل یاسین از صاحب منتشر کرده است، قصایدی دیده می شود که صاحب از شهادت حسین علیه السلام به دست «افراد یزید» به شدت احساس درد و اندوه کرده و پیوسته در رثای حسین علیه السلام ناله و اشک و گریه ی خود را تکرار می کند. همچنین، اشعاری در فضایل علی علیه السلام دارد و در آن از نظریه ی وصایت امام علی علیه السلام دفاع می کند و از سابقه ی او در اسلام و جنگ های او و حقوق او در خلافت سخن می گوید. [۹۲]

یکی از علویان نامه ای مبنی بر بچه دار شدن می نویسد و از صاحب تقاضای نامگذاری می کند. او با تعریف و تمجید و جایزه، پاسخ می دهد که نامش را علی ابوالحسن بگذار. [۹۳]

شیخ صدوق، دانشمند امامی و معاصر او، در مقدمه ی کتابش، «عیون اخبار الرضا» ادعا می کند که دو قصیده در مدح امام هشتم به او رسیده، لذا من این کتاب را برای خزانه ی صاحب تألیف می کنم، زیرا هیچ چیزی را نزد او از علوم اهل بیت پسندیده ترو بهتر ندیده ام و در ادامه فصلی در تعریف از صاحب و اعتذار به درگاه او می آورد و عین دو قصیده را ذکر می کند. این دو قصیده در دیوان چاپ شده ی آل یاسین موجود است. [۹۴]

گرچه به دلیل شهرت علمی و سیاسی و ثروت فراوان، رگه هایی از غرور و تکبر و بزرگی در صاحب وجود داشته است، ولی به اعتراف دشمن ترین دشمن او، یعنی ابوحیان، او دارای محامد و مکارمی بود که نشان از بزرگی روح، وسعت نفس و مکارم اخلاق او دارد؛ یاقوت در معجم الأدبا ضمن تعاریف فراوان از صاحب در پایان جمله ای دارد که می گوید او قدری «رقاعت اخلاق» داشت، ولی صاحب اعیان الشيعه این نظر را ظالمانه و مردود می داند و اخبار صاحب را مخالف این گفتار می داند.[۹۵] با نظر نویسنده ی اعیان می توان هم رأی شد، زیرا مکارم و محامد صاحب بیش از آن است که با چنین گفتاری به شأن او در داشتن فضایل انسانی آسیبی وارد آید، لیکن هر انسانی محل لغزش است و اندکی لغزش در مقابل کثیری از آراستگی های اخلاقی در حکم عدم است.


وفات و مدفن

صاحب در سال 385 هـ.ق در ری درگذشت.[۹۶] تابوت او را بسیار احترام کردند. ترک و دیلم چون تابوت وی را دیدند، زمین بوسیدند و گریبانها را دریدند و بر سر و صورت میزدند و گریه میکردند .[۹۷] صاحب در دلهای مردم محبوب و به هر زبانی ممدوح و دارای صفات نیکو (جمیله و حمیده) بود. [۹۸] و در امور سیاست و تدبیر ملک بر هر مدبری برتری داشت . [۹۹] بین وزرای آل بویه، صاحب بن عباد روی هم رفته بیش از دیگران نام و آوازه یافت. تمام طبقات از امرا و کاتبان و شعرا تا سربازان عامه، در حق وی شرایط تکریم و ادب به جای می آوردند. حتی بزرگان دیلم در حضور وی کرنش و زمین بوسی میکردند و در رکابش میدویدند. [۱۰۰] جنازهی صاحب بن عباد از ری به اصفهان انتقال داده شد.[۱۰۱] و او را در خانه اش نزدیک دروازه ی طوقچی[۱۰۲] به خاک سپردند. هنوز هم که نزدیک به هزار سال از آن زمان میگذرد، آرامگاه صاحب از زیارتگاه هاي مشهور اصفهان به شمار می رود.[۱۰۳]

آقای موحد ابطحی در پایان کتاب خود چنین می نگارد: «در اینجا با اعتراف به ناتوانی در شناختن ارزشها و خدمات این بزرگمرد تاریخ تشیع،و عجز در معرفی شخصیت فوق العاده و بیرون از حد توصیف او، بحث را (در این مقوله به پایان می رسانم.» [۱۰۴]

مقبره صاحب بن عباد.jpg


  1. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، 1351 : 76
  2. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زامباور،نسب نام هی خلفا و شهریاران. ترجمه ی محمدجواد مشکور ص 326
  3. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زرین کوب، تاریخ مردم ایران ج 2 ص 465
  4. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از احمد مشکوه، تاریخ تشیع در ایران، ص872 همچنین ببینید: طالخونچه و صاحب بن عباد، محمدجواد شریعت، کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۸۳ ، شماره ۲۱۴
  5. صاحب بن عباد؛ دانشمندی سیاستمدار، سید مصطفی مجرد، کیهان فرهنگی تیر ۱۳۸۲ شماره ۲۰۱، به نقل از حماسه کویر، دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، ص 339
  6. صاحب بن عباد؛ دانشمندی سیاستمدار، سید مصطفی مجرد، کیهان فرهنگی، تیر ۱۳۸۲ ، شماره ۲۰۱
  7. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن خلدون، تاریخ ابنخلدون )العبر( )ج3 .)ترجمهی عبدالمحمد آیتی. ،ج3  ص 473؛ خواندمیر، مآثرالملوک. تصحیح میرهاشم محدث ص 118؛ خواندمیر، دستورالوزراء، شامل احوال وزرای اسالم تا انقراض تیموریان ص 118؛ ابن اثیر، تاریخ بزرگ اسالم و ایران ، ترجمه ی علی هاشمی حائری ج15 ص 225؛ میرخواند، محمدبن سیدبرهان الدین خواندشاه، تاریخ روضه الصفا ج4 ص 16
  8. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از عقیلی،سیف الدین حاجی بن نظام ، آثارالوزراء. تصحیح میرجلال الدین حسینی اُرموی (محدث) ص 197
  9. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
  10. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از السلف در 12 .صاحبی نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبداهلل. تجارب تواریخ خلفا و وزرای ایشان،احبی نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبداه، تصحیح عباس اقبال آشتیانی. ، ص 245
  11. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از رکنالدین همایونفرخ، کتاب و کتابخانههای شاهنشاهی ایران،ج2  ص5
  12. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
  13. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 123،و روضات الجنات ج 2 ص 28
  14. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365به به نقل از هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 123
  15. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از آل بویه و اوضاع زمان ایشان صفحۀ 534
  16. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از اصفهان،تألیف دکتر هنرفر صفحه 260
  17. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از آل بویه و اوضاع زمان ایشان صفحه 534
  18. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از آل بویه و اوضاع زمان ایشان ص 289 بنقل از المنتظم و معجم الادباء
  19. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
  20. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن ندیم، 1381 :223
  21. زندگانی ادبی صاحب بن عباد، احمد بهمنیار، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران ، سال دوازدهم ، فروردین ۱۳۴۴ ، شماره ۳ (پیاپی ۴۷)، ص 237- 283
  22. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ آل بویه ص 290
  23. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از روضات الجنات ج 2 ص 26
  24. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از روضات الجنات ج 2 ص 25
  25. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 48
  26. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از عزام، 1329 :237ـ236
  27. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از هدیه العباد،از ص 39 تا ص 49
  28. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از هدیه العباد،ص 42
  29. زندگانی ادبی صاحب بن عباد، احمد بهمنیار، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، سال دوازدهم ، فروردین ۱۳۴۴ ، شماره ۳ (پیاپی ۴۷)، ص 238- 283
  30. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از ریحانه الادب،جلد 8 ص 93
  31. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365، به نقل از هدیه العباد،ص 99
  32. صاحب بن عباد، میرزا محمدعلی خان ناصح، ارمغان، دوره ششم، تیر 1306 ، شماره 4، ص 212- 221
  33. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 142 ، مقدمه دیوان، آل یاسین ص 9
  34. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از وزیران ایرانی از بزرگمهر تا امیرکبیر، عبدالرفیع حقیقت، ص 127
  35. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از النقض معروف به بعض مثالب النواصب فی نقض «بعض فضائح الروافص»، تصحیح میرجلال الدین محدث نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی ، ص 217
  36. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از وزیران ایرانی از بزرگمهر تا امیرکبیر، عبدالرفیع حقیقت، ص 127
  37. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365 ، به نقل از تصاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
  38. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از المنتظم فی التاریخ الملوک و الامم، ابی الفرج بن عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، ج 7ص 103
  39. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ گزیده. اهتمام عبدالحسین نوایی، حمدالله مستوفی، ص 417ـ416
  40. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از صاحب بن عباد، مهرداد مهرین، مجله ی هوخت. تهران. سال سی ام. شماره ی داوزده. اسفند 1358 ص 24
  41. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مآثرالملوک، تصحیح میرهاشم محدثخواندمیر، ص 1351 ، کامل تاریخ بزرگ اسالم و ایران، عزالدین علی ابن اثیر، ترجمهی علی هاشمی حائری ج 15 ص 1317
  42. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از آلبویه و اوضاع زمان ایشان، علی اصغر فقیهی، ص 287
  43. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از خواندمیر173 :1351 ،ابن اثیر ؛119 :1317
  44. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از آل بویه و اوضاع زمان ایشان.، علی اصغر فقیهی، ص 287
  45. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ساخت دولت در ایران، از اسلام تا یورش مغول، غلامرضا انصافپور، ص 184
  46. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عزالدین ابن اثیر، ،ج15 ص 226
  47. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ قم، حسن بن محمدبن حسن قمی، ص 6
  48. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ دیالمه و غزنویان، عباس پرویز، 1336
  49. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تجارب السلف در تواریخ خلفا و وزرای ایشان، تصحیح عباس اقبال آشتیانی.هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی نخجوانی، ص 245ـ244
  50. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ بزرگ اسالم و ایران ، ترجمه ی علی هاشمی حائری ج15 ص 226 ،مآثرالملوک، تصحیح میرهاشم محدث خواندمیر ، ص 118 ،اریخ روضهالصفا ، میرخواند، ،ج4 ص 160؛ تاریخ ابن خلدون (العبر)، ابن خلدون، ج3 ص 673
  51. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از کتاب و کتابخانه های شاهنشاهی ایران، رکن الدین همایونفرخ، ج2 ص 10-9
  52. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از شکوفایی فرهنگی در عصر آل بویه، داوود الهامی، مجله ی مکتب اسلام، قم، سال چهلم، شماره ی یازده. بهمن 1379، ص27
  53. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2 :10-9
  54. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مجمل التواریخ و القصص، نویسنده مجهول ص 404
  55. ر. ک: ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 140- 154
  56. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 142 به نقل از تاریخ گزیده 423
  57. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 142 ، به نقل از مقدمه دیوان، آل یاسین ص 9
  58. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 142 ، به نقل از تاریخ قم ص 6
  59. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 142 ، به نقل از اعیان الشیعه ج 3 ص 342
  60. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از اعیان الشیعه ج 2ص 231
  61. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ آل بویه ص 290
  62. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ آل بویه ص 290
  63. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از دایرة المعارف العامه ج 3 ص 454، اعیان ج 3 ص 220
  64. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ آل بویه ص 503، به نقل از یتیمة الدهر ص 36
  65. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از ، یتیمة الدهر ج 4، ص 84 ، تاریخ آل بویه ص 722
  66. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از لغت نامه دهخدا ج 10 ص 14757 به نقل از معجم الادبا
  67. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تجارب السلف، ص 244
  68. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از لغت نامه دهخدا ج 10 ص 14763
  69. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ قم ص 4
  70. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از الغدیر ج 4 ص 75 و اعیان ج 3 ص 274
  71. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از لغت نامه دهخدا ج 10 ص 14736
  72. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از تاریخ آل بویه 551 به نقل از معجم الادبا ج6 ص 263، تاریخ الاداب، شوقی ضیف ج 5 ص 659
  73. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از شوقی ضیف ج 5 ص 637
  74. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از لغت نامه دهخدا ج 10 ص 14762
  75. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از شوقی ضیف، ج 5 ص 595
  76. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 143 ، به نقل از اعیان الشیعه ج 3 ص 349
  77. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 146 ، به نقل از فرهنگ دهخدا ج 10 ص 14755
  78. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 146 ، به نقل از اعیان الشیعه ج 3 ص 349 به نقل از معجم الادباء
  79. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 147، به نقل از اعيان الشيعة، ج ۲، ص ۳۵۰.
  80. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 147 ، به نقل از بروکلمان، ج ۲، ص ۲۶۹.
  81. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 147 ، به نقل از اعيان، ج ۳، ص۳۴۷؛ دهخدا، ج۱۰، ص ۱۴۷۵۵؛ به نقل از معجم الأدباء ج۲، ص ۲۸۱
  82. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 147 ، به نقل از اعيان، ج ۳، ص ۳۴۷؛ به نقل از محاسن اصفهان
  83. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 148 ، به نقل از تاريخ آل بویه، ص۷۹۸؛ به نقل از رسايل صاحب، ص۵۵-۵۴
  84. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 148 ، به نقل از لغت نامه ی دهخدا، ج۱۰، ص۱۴۷۵۷؛ به نقل از تجارب السلف
  85. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 148 ، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۲، ص۳۴۵
  86. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 148 ، به نقل از اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۴۹
  87. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 148 ، به نقل از تاریخ قم، ص۴۶-۴۵
  88. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از تاريخ آل بویه، ص۴۵۱-۴۵۰.
  89. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از لغت نامه ی دهخدا، ج۱۰، ص ۱۴۷۵۶؛ به نقل از معجم الأدباء
  90. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۲، ص۲۳۸
  91. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از شوقی ضیف، ج۵، ص۶۶۰
  92. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از دیوان صاحب، مصحح آل یاسین، صص ۱۸۵،۱۸۴،۶۶،۷۲،۹۵،۹۷،۱۱۱،۲۵۴،۲۶۱ .
  93. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 149 ، به نقل از الغدیر، ج ۴، ص ۷۱-۶۹
  94. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 150 ، به نقل از دیوان، آل یاسین، ص ۹۱، ص ۱۶۲ و نیز اعیان، ج۳، ص۳۳۷.
  95. ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 150 ، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۳۳۰
  96. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر،تاریخ بزرگ اسالم و ایران ، ترجمه ی علی هاشمی حائری ج15 ص 225
  97. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تجارب السلف در تواریخ خلفا و وزرای ایشان، صاحبی نخجوانی، ص 246
  98. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص 6
  99. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص 4
  100. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از تاریخ مردم ایران، عبدالحسین زرین کوب، ج2  ص 467
  101. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از به نقل از ابن اثیر،تاریخ بزرگ اسالم و ایران ، ترجمه ی علی هاشمی حائری ج15 ص 226
  102. این دروازه اکنون در اصفهان به «میدان قدس» نامگذاری گردیده و هنوز در میان مردم، با عنوان «طوقچی» شناخته می شود.
  103. صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، لطف الله هنرفر، ص 37
  104. آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365


منابع

1- آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365

2- مقاله صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36

3- مقاله ویژگی های شخصیت صاحب بن عباد، یحیی طالبیان، مطالعات ایران ، پاییز ۱۳۸۲ ، شماره ۴، ص 140- 154