این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «ابوالقاسم اسماعیل بن عباد»
A.mozafari (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
A.mozafari (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
||
سطر ۱۰۱: | سطر ۱۰۱: | ||
===شیخ بهائی=== | ===شیخ بهائی=== | ||
او در شأن و مقام برابری دارد.با محمد بن مسلم ثقفی و هشام ابن حکم و زراره بن اعین و جمیل بن دراج و اشباه ایشان.<ref>هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 48</ref> | او در شأن و مقام برابری دارد.با محمد بن مسلم ثقفی و هشام ابن حکم و زراره بن اعین و جمیل بن دراج و اشباه ایشان.<ref>هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 48</ref> | ||
سطر ۱۸۴: | سطر ۱۸۳: | ||
===صاحب=== | ===صاحب=== | ||
علت ملقب شدن اسماعیل بن عباد به صاحب، »مصاحبت« وی با ابوالفضل بن ِ عمید بود، و او را صاحب ابن عمید یعنی همنشین ابن عمید گفتند و چون به وزارت رسید، این لقب بر او ماند. اما صابی در کتاب »التاجی« مینویسد: صاحب را از آن جهت به این لقب خواندند که از کودکی همنشین مؤیدالدوله ی دیلمی بود و مؤیدالدوله وی را صاحب نامید. <ref | علت ملقب شدن اسماعیل بن عباد به صاحب، »مصاحبت« وی با ابوالفضل بن ِ عمید بود، و او را صاحب ابن عمید یعنی همنشین ابن عمید گفتند و چون به وزارت رسید، این لقب بر او ماند. اما صابی در کتاب »التاجی« مینویسد: صاحب را از آن جهت به این لقب خواندند که از کودکی همنشین مؤیدالدوله ی دیلمی بود و مؤیدالدوله وی را صاحب نامید. <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از حقیقت، 1374 :127 </ref> | ||
عبدالجلیل قزوینی رازی در سال 560 هـ.ق مینویسد: «ابوالقاسم بن عباد بن ابی العباس که هنوز وزرا به حرمت او صاحب مينویسند ... . »<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از قزوینی رازی ، 1358 :217</ref><br /> | |||
===کافی الکفاه=== | ===کافی الکفاه=== | ||
سطر ۲۳۹: | سطر ۲۴۰: | ||
<br /> | <br /> | ||
=== 9- تأسیس کتابخانه === | ===9- تأسیس کتابخانه=== | ||
صاحب بن عباد کتابخانهی عظیمی در ری داشته است. ابن اثیر مینویسد: «صاحببنعباد از کتابها آنقدر جمعآوری کرده بود که دیگران جمع نیاورده بودند. تا آنجا که برای حمل آنها نیاز به چهارصد شتر داشت» <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، :1317 ،خواندمیر ؛118 :1372 ،خواندمیر ؛225 :15ج، 1351 121؛ میرخواند، 1339 ،ج4 :160؛ ابن خلدون، 1366 ،ج3 :673 </ref> | صاحب بن عباد کتابخانهی عظیمی در ری داشته است. ابن اثیر مینویسد: «صاحببنعباد از کتابها آنقدر جمعآوری کرده بود که دیگران جمع نیاورده بودند. تا آنجا که برای حمل آنها نیاز به چهارصد شتر داشت» <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر،<span> </span>:1317 ،خواندمیر ؛118<span> </span>:1372 ،خواندمیر ؛225<span> </span>:15ج، 1351 121؛ میرخواند، 1339 ،ج4<span> </span>:160؛ ابن خلدون، 1366 ،ج3<span> </span>:673 </ref> | ||
ابن خلکان از نامه ای یاد میکند که نوح بن منصور سامانی برای صاحب بن عباد فرستاد و او را برای وزارت خود به بخارا خواند. صاحب بن عباد که به ترک ری عالقهای نداشت، عذرخواهی میکند و طی نامهای مینویسد: «من بدون کتاب نمیتوانم زندگی کنم و باید کتابخانه ام را هرجا هستم همراه داشته باشم. در حالیکه برای حمل کتابهایم، حداقل چهارصد شتر لازم است و این مقدار شتر در دسترس نیست.» برای این کتابخانه ی عظیم، فهرست جامعی ترتیب داده بودند که شامل ده جلد میشده است.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2<span> </span>:10-9 </ref> در معجم الادباء، تعداد کتابهای کتابخانه ی صاحب بن عباد، 206000 جلد ذکر شده است.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از الهامی، 1379<span> </span>:27</ref> | |||
کتابخانهی معتبر و نفیس صاحب بن عباد پس از منضم شدن با کتابخانهی ذوالکفایتین، چنان عظمت و شهرتی یافت که نام آن عالمگیر شد. صاحب، این کتابخانه را عمومی (وقف عام) اعالم کرد و به نام کتابخانهی ری (دارالکتب ری) مشهور شد.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2<span> </span>:10-9</ref> | |||
پس از حمله ی سلطان محمود غزنوی به ری در سال 479هـ.ق، بسیاری از کتابهای نفیس و گرانقدر این کتابخانه سوزانده شد .<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مجمل التواریخ و القصص، 1318 : 404</ref> | |||
<br /> | |||
== وفات و مدفن == | |||
صاحب در سال 385 هـ.ق در ری درگذشت.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابناثیر، 1351 ،ج15 :225</ref> تابوت او را بسیار احترام کردند. ترک و دیلم چون تابوت وی را دیدند، زمین بوسیدند و گریبانها را دریدند و بر سر و صورت میزدند و گریه میکردند .<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از صاحبی نخجوانی، 1357 :246</ref> صاحب در دلهای مردم محبوب و به هر زبانی ممدوح و دارای صفات نیکو (جمیله و حمیده) بود. <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از قمی، 1361 :6</ref> و در امور سیاست و تدبیر ملک بر هر مدبری برتری داشت . <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از به نقل از قمی، 1361 :4</ref> بین وزرای آل بویه، صاحب بن عباد روی هم رفته بیش از دیگران نام و آوازه یافت. تمام طبقات از امرا و کاتبان و شعرا تا سربازان عامه، در حق وی شرایط تکریم و ادب به جای می آوردند. حتی بزرگان دیلم در حضور وی کرنش و زمین بوسی میکردند و در رکابش میدویدند. <ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زرین کوب، 1368 ،ج2 :467</ref> جنازهی صاحب بن عباد از ری به اصفهان انتقال داده شد.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، 1351 ،ج15 :226 </ref> و او را در خانه اش نزدیک دروازه ی طوقچی<ref>این دروازه اکنون در اصفهان به «میدان قدس» نامگذاری گردیده و هنوز در میان مردم، معروف به «طوقچی» است.</ref> به خاک سپردند. هنوز هم که نزدیک به هزار سال از آن زمان میگذرد، آرامگاه صاحب از زیارتگاه هاي مشهور اصفهان به شمار میرود.<ref>صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از هنرفر، 1344 :37</ref> | |||
[[پرونده:مقبره صاحب بن عباد.jpg|بندانگشتی]] | |||
نسخهٔ ۱۲ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۴
ابوالقاسم اسماعیل بن عباد، معروف به صاحب بن عباد در سال 326 هـ.ق دیده به جهان گشود. [۱]وی در اصطخر فارس متولد شد. [۲]
عبدالحسین زرینکوب مینویسد: «به احتمال قوی صاحب در اصطخر فارس متولد شد، اما در طالقان و اصفهان نشو و نما یافت و به اصفهان همچون موطن و منشأ خویش مینگریست.»[۳] .]برخی نیز محل تولد صاحب را طالقان از توابع اصفهان دانستهاند. [۴]
دیباچه
اسماعیل بن عباد، یکی از وزرای لایق،باکفایت،بخشنده، بلندنظر و عظیم الشأن بوده و توفیق یافته بود، بدنبال کوششهای موفق و نشأت گرفته از لیاقت و کاردانی، لقب کافی الکفاه(سرآمد اهل کفایت)را بخود اختصاص دهد و بعنوان یکی از بزرگترین چهره های وزارت در طول تاریخ ایران بشمار آید و این یک بعد از شخصیت او بود.ولی همین انسان برجسته،دارای شخصیتی فقهی، کلامی، لغوی، ادبی و....(و در یک کلام،شخصیتی علمی)نیز بوده است.
فعالیتهای علمی
جایگاه علمی
صاحب بن عباد در علم و فضیلت و فهم و فطانت یگانه ی روزگار بود.[۵] وی در تمام علوم صاحب ِ کمال بود و در ایام وزارت خود با وجود کثرت اشتغال، اغلب اوقات تدریس میکرد و در تمام علوم تصانیف ساخت و از تمام امور دنیایی باخبر بود.[۶] صاحب دارای تسلط، بر علوم گوناگونی بوده وشمارۀ آنها به ده علم می رسد که عبارتند از 1-تفسیر 2-فقه و حدیث 3-کلام(عقائد) 4-لغت 5-نحو 6-صرف 7-عروض 8-نقد ادبی 9-تاریخ و رجال 10-طب.
تألیفات
صاحب کتابهای فراوانی تألیف نموده است که شمارۀ آنها به بیش از سی عدد،میرسد و هم اکنون پانزده عدد از آنها موجود می باشد و از بقیۀ آنها تنها نامی در تاریخ مانده و خود آنها در حوادث تاریخی، از بین رفته است.[۷]
برخی از آثار صاحب بن عباد عبارت است از:
1 .دیوان رسائل
2 .الکافی فیالرسائل
3 .الزیدیه
4 .االعیاد و فضائل النیروز
5 .الامامه
در بیان فضائل و برتری علی بن ابیطالب علیه السلام و تثبیت امامت او
6 .الوزرا ء
7 .الکشف عن مساوی شعر المتنب
8 .مختصر اسماء اللهّ عزوجل و صفاته
9 .المحیط
صاحب بن عباد فرهنگی مفصل در لغت عربی در هفت جلد به نام محیط نوشت و اکنون قسمتی از آن در کتابخانه ی ملی مصر موجود است.
10 .االقناع فیالعروض
که نسخه ی خطی آن در کتابخانه ی ملی مصر موجوداست.
11 .طب
رساله ای طبی که به چاپ رسیده است. برخی از پزشکان گفته اند که اگر این رساله به نظر »ابن قره« و »زکریای رازی« میرسید، چیزی نداشتند که بر آن بیفزایند.
12 .روزنامه
در ایام حکومت معزالدوله و وزارت ّ مهلبی، صاحب بن عباد به بغداد رفت و مدتی اقامت نمود و مهلبی وزیر را ملاقات کرد و با علمای بغداد مناظره نمود. به مجلس ابوسعید سیرافی رفت و با هم مباحثه کردند و کتابی در بغداد نوشت و نام آن را روزنامه نهاد و هر بحث ادبی که در بغداد اتفاق افتاده بود، در آن نوشت و بعد از بازگشت، آن کتاب را به تحفه نزد ابوالفضل بن عمید فرستاد.
13 .لطیفه
کتابی بود مشتمل بر اسماء انواع طیب که نام آن را لطیفه نهاد و بر طلاب املاء میکرد و آنها مینوشتند.[۸]
14 .منشأت
منشأت صاحب بن عباد از نظر فصاحت و بلاغت در ردیف آثار برجسته ی زبان عربی است. [۹]
اساتید
1- ابوالفضل محمدبن حسین معروف به ابن عمید، وزیر رکن الدوله
ابن عمید به صاحب عالقمند بود و در دیوان وزارت خود، همواره وسایل ارتقای او را فراهم میساخت، تا اینکه در سال 360هـ.ق او را به وزارت مؤیدالدوله، که در عهد پدرش رکن الدوله، امارت اصفهان را بر عهده داشت، برگزید. [۱۰]
حوزۀ درسی صاحب بن عباد
در مجلس درس صاحب،آنقدر جمعیت حاضر میشد که بنا بنقل مجمع البحرین از شهید ثانی،شمارۀ مستمعین،باندازه ای بود که صدای صاحب،بآنها نمیرسید و برای املاء درس او،شش نفر واسطه بوده اند که آنرا به شاگردان برسانند.[۱۱]
و در ارشاد کوپائی نقل میکند که عدۀ شاگردان هیچ حوزۀ درسی،باندازۀ شاگردان صاحب نبوده است.[۱۲]
و در اکثر اوقات،در محضر او بسیاری از ادبا و شعراء و اهل علم،حاضر بوده و از بیانات او استفادۀ علمی مینموده اند. از ثعالبی نقل شده که:عدۀ بسیاری از شعراء و ادباء و اهل علم در اصفهان و ری و جرجان،همیشه در محضر صاحب حاضر بودند،مانند...(آنگاه نام عده ای از بزرگان را ذکر می نماید.
کتابخانۀ عظیم صاحب بن عباد
وی کتابخانۀ بزرگ و مفصلی داشته که در عظمت و گستردگی و تنوع کتابهای آن، همین بس که شمارۀ مجلدات آنرا با رقم دویست و ششهزار [۱۳] و بنقلی دویست و هفتاد هزار [۱۴] تعیین نموده اند و فهرست آنها در ده مجلد جمع آوری گردیده بوده و تنها برای حمل و جابجائی آنها،نیاز به بیش از چهار صد شتر بوده است [۱۵]
صاحب در وقتی درصدد املاء کردن حدیث برآمد،روزی طیلسان(نوعی رداء که خطیب ها و قاضی ها بر دوش می اندازند)پوشید و تحت الحنک انداخت و با لباس علماء از خانه بیرون آمد و به علمای حاضر، اظهار داشت که آیا سابقۀ مرا در علم میدانید،همه تصدیق کردند.آنگاه گفت با اینکه من، هرچه از کودکی تا امروز خرج کرده ام از اموال پدر و جدم بوده معهذا خالی از لغزش نبوده ام، من،خدا و شما را به شهادت میطلبم که از هرگناهی که مرتکب شده ام بدرگاه خدا توبه می کنم.
صاحب آنگاه خانه ای(اطاقی)را به خود اختصاص داد و نام آنرا، بیت التّوبه گذاشت و یک هفته در آن ماند،بعد از آن دستخط فقهاء را مبنی بر درستی توبه خود،دریافت داشت و پس از همۀ اینها به املای حدیث پرداخت و خلق کثیری، در مجلس املای او حاضر میشدند.[۱۶]
آری،خودش توجه داشت که مسئولیت وزارت و اشتغالات اجتماعی، شخصیتی می طلبد و تدریس و املای حدیث،شخصیتی دیگر و در نتیجه،گاه حاضر میشد،در صحنۀ تلاش و در امروزارت با تدبیری کامل و لیاقتی شایسته و کفایتی بی نظیر،و گاه ظاهر میشد در صحنۀ تدریس و تلاش علمی،با فکری قوی و تحقیقی متین و اندیشه ای ژرف نگر،در کسوت علماء و فقهاء.
و به همین جهت است که ستایش هائی که از او شده آنچنان است که اگر تنها ویژگی های مربوط به وزارت او نقل شود، انسان باور نمی کند که این ستایشها دربارۀ یک متکلم فقیه باشد، و وقتی ویژگی های مربوط به جنبۀ فقهی و کلامی و ادبی او نقل شود، گمان نمیرود که اینها مربوط به یک وزیر باشد.
مناظره
در ایام حکومت معزالدوله و وزارت ّ مهلبی، صاحب بن عباد به بغداد رفت و مدتی اقامت نمود و مهلبی وزیر را ملاقات کرد و با علمای بغداد مناظره نمود. به مجلس ابوسعید سیرافی رفت و با هم مباحثه کردند و کتابی در بغداد نوشت و نام آن را روزنامه نهاد و هر بحث ادبی که در بغداد اتفاق افتاده بود، در آن نوشت و بعد از بازگشت، آن کتاب را به تحفه نزد ابوالفضل بن عمید فرستاد.[۱۷]
خطابه
صاحب در فصاحت و بالغت و شعر همانندی نداشت. [۱۸]
دیدگاه بزرگان
مولی محمد تقی مجلسی
او از افقه فقهای امامیه(از متقدم و متأخر آنها) است و علامه و رئیس المحدثین و المتکلمین،می باشد و هراندازه از علم و فضل،مذاکره شود مقام صاحب بالاتر از آنست .[۱۹]
شیخ صدوق
در مقدمۀ عیون اخبار الرضا......تصنیف کردم این کتاب را....زیرا نیافتم چیزی را که نزد او(صاحب)،از علوم اهل بیت بهتر و باارزش تر باشد،زیرا او به ریسمان آنها چنگ زده و به ولایت آنها تمسک جسته است.[۲۰]
شیخ بهائی
او در شأن و مقام برابری دارد.با محمد بن مسلم ثقفی و هشام ابن حکم و زراره بن اعین و جمیل بن دراج و اشباه ایشان.[۲۱]
ثعالبی
ثعالبی راجع به صاحب بن عباد چنین گفته است: صدر خاور زمین بود و مظهر عزت و تاریخ افتخار و ماه فروزان زمان و سرچشمهی داد و احسان و سزاوار هرگونه ستایش و احترام و شایستهی هر منزلت و مقام بود. اگر از برکت وجودش نبود، هرگز بازار فضل و دانش آن عصر اینهمه رونق و رواج نمییافت. به قول ثعالبی، تعداد شعرا و دانشمندانی که در عصر صاحب پرورش یافتند، از دورهی هارونالرشید، خلیفهی عباسی، بیشتر بود. [۲۲]
تشیّع صاحب
ستایش بزرگان امامیه
تشیّع صاحب،طبق گواهی اشعار و نوشته ها و موضع گیری های او،امری مسلم و روشن است و بعلاوه شخصیت شناسهای بزرگی همانند:
1-مرحوم سید رضی
2-مرحوم شیخ صدوق
3-مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی
4-شیخ بهائی
5-ابو علی،در منتهی المقال
6-شیخ حر عاملی
7-قاضی نور اللّه تستری
8-ابن شهرآشوب
9-مرحوم آخوند ملا محمد باقر مجلسی
10-صاحب روضات الجنات
11-مرحوم صدر،در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام
12-علامه حاج آقا بزرگ تهرانی
13-مرحوم حاج شیخ عباس قمی
14-علامۀ امینی
15-شیخ عبد العزیز جواهری در آثار الشیعه الامامیه [۲۳] و ... همه او را به عنوان شیعه،آنهم با مقامات بلند ایمانی،علمی، خدماتی،مورد بزرگترین ستایشها قرار داده اند.
اشعار
و از سوی دیگر،صاحب در حدود ده هزار شعر در فضائل اهل بیت و بیزاری از دشمنان آنها سروده است. [۲۴]
و جالب است که صاحب،بیست و هفت قصیده بسیار زیبا در شأن امام علی علیه السّلام سروده که هریکی از آنها خالی از یکی از حروف تهجی است و فقط قصیدۀ بی واو را موفق نشده بسراید و در اعیان الشیعه گوید:شاید صاحب،این رویّه را از،واصل بن عطأ،گرفته که بجهت نداشتن مخرج حرف رای(بی نقطه) اصلا این حرف را در محاورات خود بکار نمی برده است.[۲۵]
از اشعار اوست:
لو شقّ عن قلبی یری وسطه سطران قد خطّا بلا کاتب
العدل و التّوحید فی جانب و حبّ اهل البیت فی جانب
یعنی اگر دل من شکافته شود،در وسط او دیده میشود که دو سطر نوشته شده بدون اینکه کاتبی داشته باشد.
عدل و توحید در جانبی از دل من،و محبت اهل البیت،در جانب دیگر آنست.
نقش نگین
نقش نگین صاحب،این جمله بود علی اللّه توکّلت و بالخمس توسّلت
و نقش انگشتر دیگرش این بود: شفیع اسماعیل فی الآخره محمّد و العتره الطّاهره
برخورد مخالفین امامیه
و جالب است بدانیم که،قاضی عبد الجبار معتزلی،پس از وفات صاحب گفت: من بر جنازۀ او نماز نمی گذارم و بر او رحمت نمی فرستم چرا که او رافضی است و از این طریقه و روش،توبه نکرده است. [۲۶]
باتوجه به تمام آنچه گذشت، میتوانیم بگوئیم صاحب بن عباد در آن دورۀ تاریخ، با تمام مشکلاتی که وجود داشت و شهر اصفهان سنی نشین بود، یک حوزۀ درسی و علمی شیعی، با ویژگی های مناسب که همراه با نوعی تقیه باشد تشکیل داد، و اولین گام برای حوزۀ علمیۀ شیعه، بوسیلۀ او در اصفهان برداشته شد، و بذری که او پاشید در آینده بثمر رسید، همانطوریکه فعالیت های قاضی نور اللّه تستری شهید، در هند، اولین گام حوزه ای در آن کشور بحساب میرود و پس از او تشیع در هندوستان، رشد و گسترش زیادی،یافت.
در اینجا با اعتراف به ناتوانی در شناختن ارزشها و خدمات این بزرگمرد تاریخ تشیع،و عجز در معرفی شخصیت فوق العاده و بیرون از حد توصیف او، بحث را (در این مقوله به پایان می رسانم. [۲۷]
القاب
صاحب
علت ملقب شدن اسماعیل بن عباد به صاحب، »مصاحبت« وی با ابوالفضل بن ِ عمید بود، و او را صاحب ابن عمید یعنی همنشین ابن عمید گفتند و چون به وزارت رسید، این لقب بر او ماند. اما صابی در کتاب »التاجی« مینویسد: صاحب را از آن جهت به این لقب خواندند که از کودکی همنشین مؤیدالدوله ی دیلمی بود و مؤیدالدوله وی را صاحب نامید. [۲۸]
عبدالجلیل قزوینی رازی در سال 560 هـ.ق مینویسد: «ابوالقاسم بن عباد بن ابی العباس که هنوز وزرا به حرمت او صاحب مينویسند ... . »[۲۹]
کافی الکفاه
این لقب را مؤیدالدوله به سبب لیاقتی که در روزگار کتابت از وی مشاهده کرد، به او اعطا کرد. [۳۰]
مسئولیتها
وزارت مؤیدالدوله
ابن عمید به صاحب عالقمند بود و در دیوان وزارت خود، همواره وسایل ارتقای او را فراهم میساخت، تا اینکه در سال 360هـ.ق او را به وزارت مؤیدالدوله، که در عهد پدرش رکن الدوله، امارت اصفهان را بر عهده داشت، برگزید. [۳۱] در سال 370هـ.ق صاحب بن عباد به خدمت عضدالدوله در نزدیک همدان آمد. عضدالدوله به استقبال وی آمد و در بزرگداشت او کوتاهی نکرد و به بزرگان و یاران خود توصیه نمود تا صاحب را احترام بسیار گذارند. ... مؤیدالدوله طی نامه ای، طولانی شدن اقامت صاحب را متذکر شده و نوشت که پس از رفتن صاحب، امور مملکتش پریشان شده است. پس از مدتی، عضدالدوله خلعتهای زیبا و اقطاعهای بزرگ و با ارزش به صاحب بخشید و او را با هدایای بسیار نزد مؤیدالدوله فرستاد . [۳۲]
سرپرستی کشور
مؤیدالدوله در سال 373هـ.ق درگذشت و صاحب بن عباد مملکت را اداره کرد تا اینکه فخرالدوله از خراسان به ری آمد و امارت را به دست گرفت.[۳۳]
وزارت فخرالدوله
بعد از درگذشت مؤیدالدوله، فخرالدوله به امارت رسید و صاحب بن عباد را در وزارت ابقا کرد. صاحب درخواست نمود او را از خدمت معاف دارد، ولی فخرالدوله که کسی را لایقتراز او نمیدید، تقاضای او را رد کرد و گفت: همچنان که سلطنت حق موروث ماست، وزارت نیز حق موروث شماست و هرکس باید حق خود را محفوظ دارد. [۳۴]
فرمانده جنگی
صاحب در سال 377 قمری به طبرستان لشکر کشید و امور این سرزمین را سروسامان داد.[۳۵] و در مقام لشکرکشی و امور جنگی و تدبیر سپاه، چنان مهارت و کاردانی از خود نشان میداد که باعث تعجب همگان میگردید؛ کمتر اتفاق افتاد که در جنگی شکست بخورد. [۳۶]
اقدامات
صاحب بن عباد در دوران مسئولیت او اقدامات مهم و تأثیرگذاری انجام داده است که می توان به این موارد اشاره نمود؛
1- فتح طبرستان
صاحب در سال 377 قمری به طبرستان لشکر کشید و امور این سرزمین را سروسامان داد.[۳۷] و در مقام لشکرکشی و امور جنگی و تدبیر سپاه، چنان مهارت و کاردانی از خود نشان میداد که باعث تعجب همگان میگردید؛ کمتر اتفاق افتاد که در جنگی شکست بخورد. [۳۸]
2- گماردن افراد لایق به امور مهم دیوانی
3- خدمات رفاهی، امنیتی و عمرانی
تلاش در جهت آبادی کشور، آسودگی رعیت ، امنیت راه ها و رونق تجارت
4- ایجاد تشکیلات منظم و دقیق
ایجاد تشکیلات منظم و دقیق از خبرگزاران و جاسوسان که از سراسر کشور که باعث می شد در اسرع وقت اطلاعات لازم را دریافت کند.[۳۹]
5- نفوذ در دربار حکومتهای منطقه
زیر نظر گرفتن حرکات و رفتار حاکمان اطراف و کارگزاران آنان را با گماردن جاسوسانی که اخبار آن ممالک را مرتبا برای او می فرستادند.[۴۰]
6- وقف کتاب
صاحب بن عباد کتابهای بسیاری از انواع علوم و اشعار برای طلاب اهل علم وقف کرد.[۴۱]
7- تکریم علما و دانشمندان
در سال 380هـ.ق ابوالفضل بدیع الزمان همدانی به اصفهان رفت و صاحب، مقدم وی را گرامی داشت. ابوبکر خوارزمی چون آوازه ی صاحب بن عباد را شنید، به خدمت وی آمد. صاحب وی را بار داد و در خدمت خویش عزیز و محترم داشت. [۴۲]
8- حمایت از علما ، سادات و قاریان
وی هر سال پنجاه هزار دینار به بغداد میفرستاد تا بین علما و فقها و سادات و قاریان قرآن و شعرا تقسیم کنند. صاحب در شرافت نفس و کرامت، کم نظیر بود. [۴۳]
9- تأسیس کتابخانه
صاحب بن عباد کتابخانهی عظیمی در ری داشته است. ابن اثیر مینویسد: «صاحببنعباد از کتابها آنقدر جمعآوری کرده بود که دیگران جمع نیاورده بودند. تا آنجا که برای حمل آنها نیاز به چهارصد شتر داشت» [۴۴]
ابن خلکان از نامه ای یاد میکند که نوح بن منصور سامانی برای صاحب بن عباد فرستاد و او را برای وزارت خود به بخارا خواند. صاحب بن عباد که به ترک ری عالقهای نداشت، عذرخواهی میکند و طی نامهای مینویسد: «من بدون کتاب نمیتوانم زندگی کنم و باید کتابخانه ام را هرجا هستم همراه داشته باشم. در حالیکه برای حمل کتابهایم، حداقل چهارصد شتر لازم است و این مقدار شتر در دسترس نیست.» برای این کتابخانه ی عظیم، فهرست جامعی ترتیب داده بودند که شامل ده جلد میشده است.[۴۵] در معجم الادباء، تعداد کتابهای کتابخانه ی صاحب بن عباد، 206000 جلد ذکر شده است.[۴۶]
کتابخانهی معتبر و نفیس صاحب بن عباد پس از منضم شدن با کتابخانهی ذوالکفایتین، چنان عظمت و شهرتی یافت که نام آن عالمگیر شد. صاحب، این کتابخانه را عمومی (وقف عام) اعالم کرد و به نام کتابخانهی ری (دارالکتب ری) مشهور شد.[۴۷]
پس از حمله ی سلطان محمود غزنوی به ری در سال 479هـ.ق، بسیاری از کتابهای نفیس و گرانقدر این کتابخانه سوزانده شد .[۴۸]
وفات و مدفن
صاحب در سال 385 هـ.ق در ری درگذشت.[۴۹] تابوت او را بسیار احترام کردند. ترک و دیلم چون تابوت وی را دیدند، زمین بوسیدند و گریبانها را دریدند و بر سر و صورت میزدند و گریه میکردند .[۵۰] صاحب در دلهای مردم محبوب و به هر زبانی ممدوح و دارای صفات نیکو (جمیله و حمیده) بود. [۵۱] و در امور سیاست و تدبیر ملک بر هر مدبری برتری داشت . [۵۲] بین وزرای آل بویه، صاحب بن عباد روی هم رفته بیش از دیگران نام و آوازه یافت. تمام طبقات از امرا و کاتبان و شعرا تا سربازان عامه، در حق وی شرایط تکریم و ادب به جای می آوردند. حتی بزرگان دیلم در حضور وی کرنش و زمین بوسی میکردند و در رکابش میدویدند. [۵۳] جنازهی صاحب بن عباد از ری به اصفهان انتقال داده شد.[۵۴] و او را در خانه اش نزدیک دروازه ی طوقچی[۵۵] به خاک سپردند. هنوز هم که نزدیک به هزار سال از آن زمان میگذرد، آرامگاه صاحب از زیارتگاه هاي مشهور اصفهان به شمار میرود.[۵۶]
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، 1351 : 76
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زامباور، 1356 :326
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زرین کوب، 1368 :465
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مشکوه، 1358 : .]872
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن خلدون، 1366 ،ج3 :473؛ خواندمیر، 1372 :118؛ خواندمیر، 1317 :118؛ ابن اثیر، 1351 ،ج15 : 225؛ میرخواند، 1339 ،ج4 :16
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از عقیلی، 1364 :197
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از صاحبی نخجوانی، 1357 :245
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2 :5
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
- ↑ هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 123،و روضات الجنات ج 2 ص 28
- ↑ هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 123
- ↑ آل بویه و اوضاع زمان ایشان صفحۀ 534
- ↑ اصفهان،تألیف دکتر هنرفر صفحه 260
- ↑ آل بویه و اوضاع زمان ایشان صفحه 534
- ↑ آل بویه و اوضاع زمان ایشان ص 289 بنقل از المنتظم و معجم الادباء
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن ندیم، 1381 :223
- ↑ روضات الجنات ج 2 ص 26
- ↑ روضات الجنات ج 2 ص 25
- ↑ هدیه العباد،در شرح حال صاحب بن عباد ص 48
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از عزام، 1329 :237ـ236
- ↑ هدیه العباد،از ص 39 تا ص 49
- ↑ هدیه العباد،ص 42
- ↑ ریحانه الادب،جلد 8 ص 93
- ↑ هدیه العباد،ص 99
- ↑ آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از حقیقت، 1374 :127
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از قزوینی رازی ، 1358 :217
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از حقیقت، 1374 :127
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابنجوزی، 1359 : هـ.ق: 103
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مستوفی، 1339 : 417ـ416
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مهرین، 1358 :24
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از خواندمیر173 :1351 ،ابن اثیر ؛119 :1317
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از فقیهی، 1365 :287
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از خواندمیر173 :1351 ،ابن اثیر ؛119 :1317
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از فقیهی، 1365 :287
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از انصافپور، 1356 : 184
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، 1351 ،ج15 : 226
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از قمی، 1361 :6
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از پرویز، 1336
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از صاحبی نخجوانی، 1357 :245ـ244
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، :1317 ،خواندمیر ؛118 :1372 ،خواندمیر ؛225 :15ج، 1351 121؛ میرخواند، 1339 ،ج4 :160؛ ابن خلدون، 1366 ،ج3 :673
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2 :10-9
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از الهامی، 1379 :27
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از همایونفرخ، 1347 ،ج2 :10-9
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از مجمل التواریخ و القصص، 1318 : 404
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابناثیر، 1351 ،ج15 :225
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از صاحبی نخجوانی، 1357 :246
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از قمی، 1361 :6
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از به نقل از قمی، 1361 :4
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از زرین کوب، 1368 ،ج2 :467
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از ابن اثیر، 1351 ،ج15 :226
- ↑ این دروازه اکنون در اصفهان به «میدان قدس» نامگذاری گردیده و هنوز در میان مردم، معروف به «طوقچی» است.
- ↑ صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36، به نقل از هنرفر، 1344 :37
منابع
1- آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، اصفهان:، حوزه علمیه اصفهان، 1365، ص 361- 365
2- مقاله صاحب بن عباد، محمد رویگر، رشد آموزش، پاییز 1388 ، شماره 36