این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید مسعود کامران»
جز |
Sab00riyan (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
اراده | اراده الهی، او را به سوی حوزه و تحصيل معارف دينی هدايت كرد. در [[مدرسه ولی عصر(عج)]] خوانسار ثبت نام نمود و تا سطح مقدمات (مكاسب) ادامه داد تا نوبت جانفشانی اش فرا رسيد. از مادر اجازه گرفت و عازم ديار عاشقان و جبهه حق عليه باطل شد. | ||
شهيد مسعود كامران در عمليات | شهيد مسعود كامران در عمليات های فتح المبين، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر۲و محرم شركت كرد. هر بار كه از جبهه بر می گشت قسمتی از حديث قدسی «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ...» را برای برادرش می خواند. در آخرين مرخصی گفت: برادر! تا كجای حديث خواندم و بقيه حديث را می خواند «و من عشقته قتلته» ... | ||
او رفت و چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند. او به عنوان معاون گروهان در جنگ فعالي | او رفت و چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند. او به عنوان معاون گروهان در جنگ فعالي می كرد. ۲۴ماه در عرصه جنگ مجاهدت نمود و از ناحيه پا مجروح گرديد. در عمليات والفجر۲در حاج عمران (دربند) به شهادت رسيد كه جنازه سوخته اش را در گلزار شهدای خوانسار به خاك سپردند.<ref>[[کتاب شاهدان روحانی]]،ص۴۸۳</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۵
شهید مسعود کامران | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۳ خوانسار |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۲/۵/۲ حاج عمران-والفجر2 |
مدفن | گلزار شهدای خوانسار |
محل تحصیل | مدرسه علمیه حضرت ولی عصر(عج) |
والدین |
|
شهید مسعود کامران یکم مهر۱۳۴۳، در شهرستان خوانسار چشم به جهان گشود. پدرش محمدرضا و مادرش طاهره نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم مرداد۱۳۶۲ ، با سمت فرمانده دسته و معاون فرمانده گروهان در دربندیخان عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است. او را جعفر نیز می نامیدند.[۱]
زندگی نامه
اراده الهی، او را به سوی حوزه و تحصيل معارف دينی هدايت كرد. در مدرسه ولی عصر(عج) خوانسار ثبت نام نمود و تا سطح مقدمات (مكاسب) ادامه داد تا نوبت جانفشانی اش فرا رسيد. از مادر اجازه گرفت و عازم ديار عاشقان و جبهه حق عليه باطل شد.
شهيد مسعود كامران در عمليات های فتح المبين، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر۲و محرم شركت كرد. هر بار كه از جبهه بر می گشت قسمتی از حديث قدسی «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ...» را برای برادرش می خواند. در آخرين مرخصی گفت: برادر! تا كجای حديث خواندم و بقيه حديث را می خواند «و من عشقته قتلته» ...
او رفت و چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند. او به عنوان معاون گروهان در جنگ فعالي می كرد. ۲۴ماه در عرصه جنگ مجاهدت نمود و از ناحيه پا مجروح گرديد. در عمليات والفجر۲در حاج عمران (دربند) به شهادت رسيد كه جنازه سوخته اش را در گلزار شهدای خوانسار به خاك سپردند.[۲]
منابع
- ↑ کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی،ص۵۶۳
- ↑ کتاب شاهدان روحانی،ص۴۸۳